اژدها
نویسه گردانی:
ʼŽDHA
در بخش بیستم کتاب «صد در» از اژدهای بسیار بزرگی سخن میرود که اسب و آدم و دیگر جان داران را، با نفس، می کشد و فرو میبرد و گرشاسپ آن را میکشد و مردم را از گزندش رهایی میبخشد.
«آن چه مسلم است، این است که از اژیدهاک در اوستا به عنوان «شاه» ذکر نرفته است، بلکه از او به عنوان اژدهایی که به نابود کردن مردم و آن چه بر زمین است، آمده و به عنوان قویترین دروغی که اهریمن بر ضد جهان مادی آفریده، یاد شده است. البته، این اژدهای اوستا قادر است، مانند مردم، ایزدان را نیایش کند، برای آن ها قربانی کند و از ایشان پیروزی در نبرد را بخواهد؛ ولی در اوستای موجود سخنی از نشستن او به جای جمشید و حتی سخنی از این نیست که او فرمان روای جهان بوده و فریدون سلطنت را از دست او به در آورده است...» (7)
میتوان گمان برد که ضحاک، در اوستا، دقیقا اژدهای هولناکی است که مانند برابر خود در وداها، «ویشوه روپه» (Visvarupa) سه سر، گاوها را میدزدد؛ اما در ادبیات پهلوی، او مردی است تازی که به ایران میتازد، بر جمشید چیره میشود و پس از هزار سال سلطنت بد، سرانجام از فریدون شکست میخورد و به دست وی در کوه دماوند زندانی میشود و در پایان جهان از بند رها میگردد و به نابودی جهان دست میبرد و آن گاه گرشاسپ او را از میان برمیدارد.
یکی از مشخصه های اسطوره های آریایی آن است که پهلوان در یکی از ماجراهای خود با اژدها رو به رو میشود و به پیکار میپردازد و این امر به صورت بخشی از حماسههای پهلوانی در آمده است؛ مثلا، «ایندره» با «ورتره» (Vrtra)– که اژدهای بازدارندهی آب هاست– میجنگد و گاوهای ابر را آزاد میکند. «فریدون» با اژدهای سه سر (=ضحاک) نبرد میکند و خواهران جمشید را رها میسازد؛ گرشاسپ با اژدها میجنگد و آب ها را آزاد میکند؛ «رستم» با اژدهایی نبرد میکند؛گرشاسب با اژدهایی در روم میجنگد؛ اسفندیار با اژدهایی در توران زمین و اردشیر با «هفتواد» که نوعی اژدهاست میجنگد...
در اسطوره های یونانی نیز از اژدهایی نشان مییابیم به نام «اکیون» (Echion). همچنین میبینیم که «کادموس»، در هنگام بنای شهر «تب»، اژدهایی را کشت و دندان های او را در زمین کاشت. از این دندان ها مردانی پدید آمدند که به کشتار یکدیگر پرداختند و... (8)
اژدها در افسانهپردازی سراسر جهان به جز چین– که در آن جا موجودی مسالمتجوست– نمودار نیروهای پلید و ناپاک است. آب را از بارور کردن باز میدارد و میخواهد خورشید و ماه را فرو برد. بنابراین، برای این که جهان بماند، باید اژدها نابود شود. این مفهوم اسطوره ای اژدها به عنوان نیروی اصلی اهریمن و دشمن آفرینش، در دین ها و ادبیات گوناگون پیدا شده است؛ و به یاری دانش جانورشناسی و باستانشناسی و نیز حفاری های بیشمار، امروزه میدانیم که اژدهایان نه تنها مفهومی اسطوره ای و افسانهای نبودند، بلکه واقعا وجود داشتند.
سوسماران و دایناسورها، که پیش از تاریخ بودند، درست به اژدها میمانستند. افسانههای اژدهایان، بازتاب تیره و تار دیدارهای پیش از تاریخ آدمیان است با جانوران فوق طبیعی و شریر روزگار کهن که در مرداب ها زندگی میکردند و تخم میگذاشتند.
در هند، «ایندرا» بود که «ورثرغن» (اژدهاکش) نام داشت. در بابل، «مردوک» بود که «تیامت» را کشت. در یونان باستان، «زئوس»– خدای برین– «تیفون» را میکشد و «آپولو» اژدهای زمین (پیتون) را و «کادموس» و «برسیوس» با اژدها نبرد میکنند. در «مکاشفه یوحنا»، شرح مفصلی هست از اژدهایی که در آخرالزمان به دست «میکائیل»– فرشتهی مقرب– نابود خواهد شد. به او در این جا «اژدهای بزرگ»، «مار پیر»، «دیو» و «شیطان» نام داده شده است.(9)
«مسعودی»، در «مروج الذهب»، برداشت همزمانان و گذشتگان خود را از اژدها چنین بیان میکند: «دریای اقوام عجم، اژدها فراوان دارد، به دریای روم نیز اژدها فراوان است... به دریای حبشی و در همه خلیجهای آن اژدها نیست و بیش تر در حدود دریای اقیانوس نمودار میشود.» آن گاه تصوراتی را که قدما درباره ی اژدها داشتند، چنین بیان میدارد: «بعضی برآنند که اژدها بادی سیاه است که در قعر دریاست و چون به هوا میرسد، مانند طوفان به طرف ابرها میرود. مردم چنان پندارند که مارهای سیاه است که از دریا برآمده است. بعضی دیگر گفتهاند اژدها جنبندهای است که در قعر دریا به وجود میآید و بزرگ میشود و حیوانات دریا را آزار میکند و خداوند، ابر و فرشتگان را میفرستد تا آن را از میان حیوان دریا بیرون آرند و به شکل ماری سیاه است که برق و صدایی دارد و دم آن به هر بنای بزرگ یا درخت یا کوهی رسد، آن را در هم کوبد، گاه باشد که تنفس کند و درخت تنومند را بسوزد.»
اژدها، در ادبیات ملت های گوناگون، به معنی و نماد اقتدار، هرج و مرج، ابر، ظلم، استبداد، خشکی و بیبارانی، دشمن حقیقت، بت پرستی، جهل، دزدی دریایی و نیز نخستین دریا، باران و آب به کار رفته است.
اژدها هیولایی است که عموما به شکل خزندهای بال دار و بزرگ توصیف میشود؛ بر فرق سرش برجستگی بهسان تاج خروس هست و چنگال هایی دهشتناک دارد و از دهانش آتش بیرون میجهد. اژدها به عنوان تجسّمی از اصل شر، همچنین به عنوان غاصب و محتکر آب، همگان را میترساند و به عنوان خدای زمین و سرور دنیای زیرزمینی و نگهبان گنجینهها، مورد پرستش قرار میگرفت و گاهی در برکهای که درخت دانش یا حیات بر آن سایه افکنده، ساکن بود و نگهبانی آن درخت را داشت.
در افسانهها آمده است که Kadmos و همراهانش اژدهایی را به آسمان پرتاب کردند که به صورت فلکی ثعبان درآمد که ستاره قطبی را در بر گرفت. (10) در فارسی نام این صورت فلکی «تنین»، «هستبهر»، یا «هشتبهر» و همان است که در باورهای عامیانه هندوایرانی ماه و خورشید به هنگام گرفتگی به کام او میروند:
بر قمر نور پاش رویش به / چون قمر را سیه کند تنین (سنایی)
نمود اندر شمال خویش تنین / به گرد قطب دنبالش چو پرچین
اگرچه طبیعت اژدها خشن و بیرحم است، ولی جواهرات گوهرهای شبچراغ را دوست دارد و به همین جهت در بسیاری از افسانهها، علاقهی این موجود به گنج و حفاظت از جواهرات، دیده می شود، چنانکه «عطار» گوید:
گنج معنی داری و گنج تو جای اژدهاست / نقش ایزد را نداری، نقش تو نقش آزر است
چون نیست رنج پای به گنجت درون شدن / بی رنج تب گذار در این گنج اژدها
نظامی نیز گفته است:
سپهر اژدهایی است با هفت سر / به زخمی که اندازد از مه سپر (اقبال نامه)
شد آورد شاه نظر بسته را / مهی از دم اژدها رسته را (همان)
به تیغ افسر و گاه خواهم گرفت/ بدین اژدها، ماه خواهم گرفت (شرف نامه)
گفت: مه را به اژدها دادم / کشتم از رشک، خون بها دادم (هفت پیکر)
دید دودی چو اژدهای سیاه / سر بر آورده در گرفتن ماه (همان)
تاج مه در میان، دو شیر سیاه / چون به کام دو اژدها، یک ماه (همان)
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نام یکی از درخت های جزیره سقطرا خون اژدهاست. این درخت با نگاه از بالا مانند یک بشقاب پرنده گرد است و برگ های سوزنی شکلش به سمت بالا کشیده شده و از ...