نظام
نویسه گردانی:
NẒAM
الف¬ـ مجموعه قوانینی که یک کشور بر پایه آنها اداره می¬شود. ب¬ـ دولت یا حکومت به معنای دولت.
واژه های همانند
۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
نظام آباد. [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش بردسکن شهرستان کاشمر. در 12 هزارگزی شمال بردسکن ، در ناحیتی کوهستانی و سردسیر واقع...
نظام پذیر. [ ن ِ پ َ ] (نف مرکب ) که سامان گیرد. که مستعد نظم و ترتیب است . نظام پذیرنده .
نظام پذیری . [ ن ِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل نظام پذیر : نظمی است مر نظام پذیری راگر خوانده ای در اول موسیقار.ناصرخسرو.
نظام بصری . [ ن َ ظْ ظا ب َ ] (اِخ ) ابراهیم بن سیار. رجوع به نظام ، ابراهیم بن سیاربن هانی شود.
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) احمدبن نظام الملک ، مکنی به ابونصر، فرزند خواجه نظام الملک طوسی وزیرمعروف ملکشاه سلجوقی است ، وی مدتی ...
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) چن قلیچ خان بن غازی فیروزجنگ مشهور وملقب به نظام الملک آصف جاه ، مؤسس سلسله ٔ نظام حیدرآباد وی به س...
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) حسن بن محمد الدهستانی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به نظام الملک از وزیران سلطان طغرل بیگ سلجوقی است . رجوع...
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) محمدبن بهاءالدین مسعود هروی ، وزیر سلطان محمد خوارزمشاه است . رجوع به تاریخ مغول ، اقبال ، ص 47 شود.
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) محمدبن صالح ، ملقب به ناصرالدین و نظام الملک ، وزیر سلطان محمد خوارزمشاه است ، خوارزمشاه پس از عزل وزیر ...
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) محمدبن محمد، ملقب به نظام الملک و صدرالدین ، وزیر قلج طمغاج خان و ممدوح شمس طبسی شاعر است ، عوفی که در...