اجازه ویرایش برای همه اعضا

آنس

نویسه گردانی: ʼANS
آنْسَ (اوستایی) 1ـ بخش، سهم، بهره 2ـ چیز خوب 3ـ حزب، گروه، دسته 4ـ داخل ـ وارد شدن
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
آنس . [ ن ِ ] (ع ص ) خوگرفته . خوگیرنده . مأنوس . انس گیرنده .
آنس . [ ن َ ] (ع ن تف ) خوگیرنده تر. مأنوس تر.
آنْس (اوستایی) رسیدن، آمدن
آنْسَ شوتَ (اوستایی) آشکار ـ ظاهرـ هویداـ معلوم ـ روشن خواهد شد. بیرون خواهد آمد
(ens) انسان
عنس . [ ع َ ] (ع مص ) خم دادن چوب را و برگردانیدن آن را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عنش به شین ، ا...
عنس . [ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ درشت اندام و نیک دم دراز. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ناقه ٔ سخت و قوی ، و گویندماده شتری ک...
عنس . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عانس . رجوع به عانس شود.
عنس . [ ع ُن ْ ن َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عانس . رجوع به عانس شود.
عنس . [ ع َ ن َ ] (ع مص ) نگریستن در عناس (یعنی آیینه ) هر دم و هر ساعت . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.