اجازه ویرایش برای همه اعضا

تل

نویسه گردانی: TL
تل . ("ت " با آوای زیر )، (مازنی )، تلخ ." تل قهوه" - قهوه تلخ، " تل زهر " - زهر تلخ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
طل . [ طِل ل ] (ع اِ) حیه . (منتخب اللغات ). مار. (منتهی الارب ) (فهرست مخزن الادویه ).
طل . [ طَل ل ] (اِخ ) دیهی است از دیههای غزه به فلسطین . (معجم البلدان ).
طل گیر. [ طُ ] (نف مرکب ) زنی که علاج کودک طُل گرفته کند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طل گرفتن . [ طُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) این کلمه از طلاطله ٔ عربی آید که بمعنی لهات یا سقوط لهات است و امروز سد کردن دانه یا خرده ای از طع...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.