اجازه ویرایش برای همه اعضا

خراسان

نویسه گردانی: ḴRʼSAN
خُراسان بخشی از ایران بزرگ و از دوران ساسانیان نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران است و نام آن از دوران ساسانیان در ایران مرسوم شد. ساسانیان قلمرو خود را به چهار بخش تقسیم کرده بودند که یکی از آن بخشها خراسان به معنای «سرزمین خورشید» بود.[۱][۲] قلمرو تاریخی خراسان شامل استان خراسان در ایران کنونی و بخش‌های عمده‌ای از افغانستان و ترکمنستان امروزی بوده‌است. در مفهوم گسترده‌تر ازبکستان و تاجیکستان و بخش‌هایی از قرقیزستان و قزاقستان را هم می‌توان در قلمرو خراسان بزرگ تاریخی به حساب آورد. برخی نویسندگان همچون علی شریعتی خراسان بزرگ را مهد سیاسی ایران[۳] و برخی دیگر آن را حتی سرزمین مادری زبان و فرهنگ پارسی دانسته اند.[۴]

خراسان سرزمینی است که از غرب از دامغان و سبزوار آغاز می‌شود، و در شرق تا بلخ و رود جیحون کشیده شده‌است. از جنوب، تا شمال سیستان و غزنی و از شمال، به بخارا می‌رسد.

خراسان بزرگ شامل چهار بخش بوده‌است[۵] و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده‌است. هر کدام از این چهار بخش را یک رب یا ربع می‌نامیده‌اند و دربردارنده رب‌های زیر بوده‌است:

ربع ابرشهر با مرکزیت شهر نیشاپور
ربع مرو
ربع هرات (دربرگیرندهٔ بادغیس و غور)، بلخ (بشمول شبرغان، جوزجان و اندخوی و فاریاب و و بامیان). مرکز فرماندهی نواحی متذکره نیشابور و زمانی هم بلخ بود.
ربع بلخ که شامل کهندژ (قندوز)، سمنگان، بغلان (بغولانگو)، تخارستان و بدخشان می‌شده‌است.

نام

در لغت‌نامه دهخدا آمده‌است که کلمه «خراسان‏» واژه‌ای پهلوی است که در متون قدیمی به معنی مشرق (خاور) در مقابل مغرب (باختر) به کار رفته‌است.[۶] و در منابع دیگر نیز خراسان در زبان قدیم فارسی به معنی خاورزمین مورد استفاده قرار گرفته‌است.[۷]

فخرالدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین چنین می‌گوید:

زبان پهلوی هر کو شناسد//خراسان یعنی آنجا کو «خور آسد»

خراسان را بود معنی خور آیان//کجا از وى خور آید سوى ایران


یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ ایرانی چنین نوشته‌است:

« خُر به فارسی دری، نام خورشید و آسان گویا اصل و جای شی‏ء است »
و سپس در شرح وجه تسمیه خراسان به نقل از دغفل النسابه چنین می‌نویسد:

« خراسان و هیطل دو پسر عالم بن سام بن نوح، هر یک در شهری که منسوب به آنها شد وارد شدند، هیطل در شهری معروف به هیاطله در بالای رود جیحون و خراسان در شهرهایی که در زیر رود جیحون بود فرود آمدند و هر قطعه‌ای به نام کسی که در آن فرود آمد نامگذاری شد...[۸] »
حافظ ابرو جغرافیدان مشهور، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند» معنی نموده و نقل کرده‌است که:

« بعضی گفته‌اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور.[۹] »
و بعضی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته‌اند و آن را کلمه‌ای مرکب از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان‏» به معنی شرق دانسته‌اند.[۱۰]

از بررسی نظرات ارائه شده چنین استنباط می‌شود که صورت درست واژه «خراسان‏»، "خورستان (خور+ستان = سرزمین مطلع خورشید)" بوده‌است که بر اثر تطور زمان و شاید از باب تطابق نگارش به خراسان تبدیل شده‌است.[۱۱]

حدود و مرز های خراسان

شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تاثیر عوامل مختلف، محدوده‌اش همواره کاهش یا گسترش یافته‌است.



دهستان میامی.
به طور سنتی سرزمین‌های شرق کویر نمک را خراسان خوانده‌اند لیکن حدود شرقی آن در طول تاریخ دستخوش تغییر بوده‌است. معمولاً گفته می‌شود که خراسان از شرق به ترکستان و هندوستان محدود بوده‌است. خراسان را از شمال محدود به ماوراءالنهر می‌دانند لیکن گاه ماوراءالنهر هم بخشی از خراسان به حساب آمده‌است. خراسان در زمان ساسانیان یکی از چهار ناحیهٔ اصلی کشور بود و یک مرزبان داشت.

در مورد حدود و موقعیت‏ خراسان در عهد ساسانیان، کریستن‌سن بر طبق کاوشهای هرتسفلد چنین می‌نویسد:

« دروازه‌های کاسپین نزدیک ری، کوههای البرز، گوشه جنوب شرقی بحر خزر، دره اترک. خطی که از صحرای تجن گذشته و در زیر قرقی به جیحون می‌رسد موافق مسکوکات سکایی ساسانی که به دست آمده این خط سرحدی از قلل سلسله جبال حصار گذشته و به پامیر می‌رسد و از آنجا به سمت جنوب مایل گشته و به امتداد قطعه‌ای از جیحون که بدخشان را در میان گرفته سیر کرده به قطعه هندوکش می‌رسیده‌است از آن نقطه سرحدی به سمت مغرب برگشته و در امتداد سلسله هندوکش و ملحقات آن به جنوب هرات رسیده و در ناحیه جنوب ترشیز و خاف و قهستان (کوهستان) را قطع کرده، باز به دروازه‌های کاسپین می‌پیوسته‌است. »
یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ ایرانی در کتاب مراصدلاطلاع بر پایه برخی از پژوهش‌های خویش می‌نویسد:

« خراسان سرزمین وسیع است که یک طرف آن از جوین و بیهق به عراق می‌رسد و طرف دیگرش از طغارستان (طخارستان) و غزنه و سبحستان (سیستان) به هند منتهی می‌گردد. از شهرهای آن نیشابور و هرات و مرو که قسمتی از بلخ است و طالقان و نساء و ابیورد و سرخس می‌باشد. جیحون و خوارزم را هم بعضی تابع آن شمرده‌اند و گفته شده خراسان دارای چهار کرسی بوده:
کرسی اول: ایرانشهر که عبارت باشد از نیشابور، قهستان و طبین و حوادث و پوشنج (از نواحی هرات) و بادغیس (از توابع هرات که در قدیم شهری بزرگ و با صفا بوده‌است) و طوس که به طابران تصریح شده

کرسی دوم: مرو شاه جهان و سرخس و نساء و ابیورد و مرو رود و طالقان و خوارزم

کرسی سوم: طرف غربی رود جیحون و جرجان و خوارزم و طخارستان علیا و اندرانه (شهری نزدیک هندوکش) و ساسان و بغلدن (شهری از نواحی بلخ) و والج (نام شهری در طخارستان)

کرسی چهارم: ماوراءالنهر، بخارا و شاش (چاچ) (که در آنجا کمان‌های خوب می‌ساختند) و سغد (نزدیک سمرقند که آن را به سبب خوشی آب و هوا از بهشت‌های چهارگانه به شمار آورده‌اند و بین جیحون و سمرقند).[۱۲]

»
التون ال.نیل در کتاب تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان می‌نویسد:

«
به طور کلی می‌توان خراسان خاص را سرزمینی طولانی دانست، گسترده از نزدیک کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر تا بلندیهای حصار مانند پامیر و هندوکش، که در نظریه‌ای دیگر و در مقطعی از تاریخ، مرزهای آن از حلوان یاری تا شرق (آنجا که خور برآید) گسترده بوده‌است.

در واقع خراسان گاهی شامل سرزمین پرنعمت جنوب دریای آرال (خوارزم) و نواحی آن سوی جیحون (ماوراءالنهر) و بسیاری از فلات ایران می‌شده‌است که حدود شرقی آن تا چین می‌رسید ولی عملا این مرز از بلخ و بخش معروف به طخارستان (باختر باستانی) آن ‏سو تر می‌رفت، و در مغرب به همین گونه حدود خراسان کمتر به مرزهای زاگرس می‌رسید اما گاهی شامل قومس، جرجان، ری و بخشهایی از طبرستان می‌گشت و با آن که ماوراءالنهر غالبا با خراسان یکی گرفته می‌شد ولی عملا آمودریا همان مرز شمالی خراسان شناخته می‌شد و گاهی عملا تا این حدود هم نمی‌رسید.[۱۳]

»
در دورهٔ اسلامی شهرهای بلخ، هرات، مرو و نیشابور را چهار شهر اصلی خراسان بودند. از شهرهای مهم دیگر خراسان می‌توان طوس، سرخس، بادغیس و بیهق (سبزوار امروزی) را نام برد.

استان خراسان


استان خراسان ایران پیش از تقسیم
استان خراسان به مرکزیت شهر مشهد، تا سال ۱۳۸۳ با مساحتی معادل ۳۱۳٬۳۳۵ کیلومتر مربع، وسیع‌ترین استان ایران بود که حدود یک پنجم مساحت ایران را تشکیل می‌داد.[۱۴]

این استان از شمال و شمال شرق به جمهوری ترکمنستان، از شرق به کشور افغانستان، از جنوب به استان سیستان و بلوچستان، از غرب به استان سمنان و استان اصفهان، از شمال غرب به استان گلستان، از جنوب غرب به استان کرمان و استان یزد محدود بود.

این استان پس از سال ۱۳۸۳، به سه استان خراسان جنوبی به مرکزیت بیرجند، خراسان رضوی به مرکزیت مشهد و خراسان شمالی به مرکزیت بجنورد تقسیم گردید.

تاریخچه

هخامنشیان
در دوران هخامنشیان، ایران به کشورهای تابعه (ملوک الطوایفی) تقسیم می‌شده و هر کشوری تحت فرماندهی حاکمی به نام خشترپاون (به زبان پارسی باستان) یا شترپاون (به زبان پهلوی) اداره می‌شده‌است و این نام به یونانی ساتراپ نیز ذکر گردیده‌است که ساتراپی پرشوه، با نام ایالت‏ شانزدهم (شامل پارت‌ها، خوارزمی‌ها، سغدی‌ها و هرَوی‌ها (هراتی‌ها)) با شمال خراسان قدیم منطبق است و از طرف مغرب در دربند دریای گرگان با ساتراپی ماد همسایه بوده‌است.

مرکز ساتراپی پرشوه، شهر توس بوده‌است که ویشتاسب، پدر داریوش؛ ساتراپ آنجا بوده و در این شهر مستقر بوده است.

به گفته هرودوت:

« پارت‌ها و خوارزمیان و سغدی‌ها و آرین‌ها (هروی‌ها) در یک ساتراپی قرار داشته‌اند و در تمام کتیبه‌های میخی در ذکر اسامی ولایات مملکت، پارت جدا نام برده شده و ایرانیان در موقع سیاحت و گردش در ممالک خود سعی می‌کردند حتی‌الامکان زودتر از پارت بگذرند. زیرا ولایات مزبور به واسطه فقر و بی‌چیزی قادر نبودند آذوقه موکب پرجمعیت‌شاهان را فراهم سازد..[۱۵] »
اشکانیان
پس از مرگ اسکندر، دیورتوس، حاکم یونانی بلخ راه استقلال در پیش گرفت و پارت و گرگان استقلال یافتند.[۱۶] پس از سقوط دولت سلوکی و قدرت گرفتن اشکانیان، پارتها در سرزمین کوهستانی قدیم جنوب ‏شرقی دریای خزر ساکن شدند. این منطقه محدود می‌شد از شمال به دشت‏ استرآباد و صحرای ترکستان و از جنوب به کویر نمک و از جنوب از سلسله‌های البرز به طرف مشرق تا هرات امتداد داشت.

مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه (نسا) بوده‌است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند.

ساسانیان
لتون. ل. نیل درباره تشکیلات سیاسی ساسانیان و وضعیت ‏خراسان در عهد ساسانی می‌نویسد:

« ساسانیان خراسان را یکی از چهار استان کشور می‌دانستند و آن را سرزمین شرق می‌گفتند و این استان به چهار بخش تقسیم می‌شد. بنا به روایت این بخشها عبارت بودند از مرو، نیشابور، هرات و بلخ [۱۷] »
دوران اسلامی


شعمدانی، قرن ۱۱ - ۱۲ میلادی، یافت شده در خراسان، ایران
خراسان در دوران اسلامی به چهار قسمت نیشابور، مرو، هرات و بلخ تقسیم شده بود. در سال ۳۱ هجری قمری، اعراب روانه خراسان شدند و طخارستان را تصرف نمودند و در همین زمان ساکنین خراسان به دین اسلام گرویدند.

خراسان تقریبا به مدت ۲۰۰ سال زیرنظر حکومت‌های عرب بنی امیه و عباسیان اداره می‌شد تا اینکه در سال ۲۰۵ هجری قمری به دست سلسله طاهریان استقلال یافت.

در سال ۲۸۳ هجری قمری جزو متصرفات دولت صفاریان شد.

۴ سال بعد، (سال ۲۸۷ هجری قمری) امیراسماعیل سامانی بر عمر لیث غلبه کرد و خراسان جزو قلمرو سامانیان گردید.

سلطان محمود غزنوی در سال ۳۸۴ هجری قمری خراسان را به تصرف خود در آورد و ۴۵ سال بر این سرزمین حکومت کرد.

در سال ۴۲۹ هجری قمری، طغرل اول، نیشابور را تصرف کرد و آنجا را مرکز حکومت خود قرار داد. خراسان تا سال ۵۵۲ هجری قمری در قلمرو سلجوقیان قرار داشت و پس از مرگ سلطان سنجر سلجوقی، این سرزمین به دست خوارزمشاهیان افتاد.

با حمله مغول‌ها در قرن هفتم هجری قمری، بسیاری از شهرها و آبادی‌های خراسان ویران شدند.

این سرزمین در سال ۸۷۳ هجری قمری خراسان به تصرف پادشاهان گورکانی درآمد و ۴۰ سال پس از آن (سال ۹۱۳ هجری قمری) ازبک‌ها به رهبری شبیک خان، خراسان را مورد تهاجم قرار دادند. شاه اسماعیل صفوی به دفاع از این سرزمین پرداخت و سرانجام از ازبکها شکست خورد. پس از آن خراسان دوباره مورد هجوم و تاخت و تاز ازبک‌ها قرار گرفت که سرانجام شاه عباس صفوی توانست آنان را تا فرارود عقب براند.



معدن فیروزه در خراسان، ۱۹۰۹ میلادی
پس از مرگ نادر شاه افشار به سال ۱۱۶۰ هجری قمری، بخش‌های شرقی این سرزمین (هرات و بلخ) به تصرف احمد شاه درانی درآمد و در دوران قاجاریه با دخالت انگلستان و حمایت ان از احمد شاه درانی با بستن عهد نامه پاریس در سال ۱۲۷۳ هجری قمری، ایران متعهد شد که در امور افغانستان دخالت نداشته باشد و از کلیه دعاوی خود نسبت به هرات صرف نظر کند و قسمت شرقی خراسان به افغانستان که تحت نفوذ انگلستان بود، واگذار گردید.[۱۸]

تلاشهایی برای بازگرداندن هرات به ایران صورت گرفت که با ناصر الدین شاه به بهانه بد آمدن استخاره از انجام آن خودداری کرد. فریدون آدمیت تاریخ نگار برحسته:

« میرزا حسین خان سفیر ایران در لندن متن اولیهٔ قراردادی را با انگلیسی‌ها تنظیم می‌کند تا هرات دوباره به ایران بازگردد. متن را برای ناصرالدین شاه می‌فرستند. ناصرالدین شاه از طریق میرزا صادق استخاره می‌کند و بد می‌آید، قرار داد هم منتفی می‌شود.آن هم چه قراردادی؟ قراردادی که قرار بود دوباره هرات را مطلقا زیر حکومت ایران برگرداند »
بخش شمالی خراسان (مرو، سمرقند، بخارا و خوارزم) نیز در دوران قاجاریه مورد تهاجم روسها و ترکمن‌ها قرار گرفته و در سال ۱۲۹۹ هجری قمری، بوسیله عهدنامه آخال میان ایران و روسیه، که رود اترک را مرز ایران قرار می‌داد، از بدنه فلات ایران جدا گردید.[۱۹]

خراسان در آثار پیشینیان

در معنی واژه خراسان، فخرالدین اسعد گرگانی در مثنوی ویس و رامین خود چنین می‌نویسد:
به لفظ پهـلوی هرکو شناسد خراسان آن بود کز وی خور آید
خراسان را بود معنی خورآیان کجاز و خور برآید سوی ایران


ناصر خسرو بلخی که از یمگان بدخشان است گوید:
«مرا مکان به خراسان زمین به یمگان است
کسی چرا طلبد در سفر خراسان را»



جامی گوید:
هرجا که رفت زورق حافظ به بحر شعر جامی سفینه تو به دنباله می‌رود
نظم تو می‌رود ز خراسان به شاه فارس گر شعر او ز فارس به بنگاله می‌رود
بابر در تزک بابری می‌گوید:
«هندوستانی غیر هندوستانی را خراسانی گوید. چنانچه عرب، غیر عرب را عجم گوید، و در میان خراسان و هندوستان دو بندر است یکی کابل و دیگر قندهار....»

ابن بطوطه در سفرنامه خود گوید:

«همه خارجیان را در هندوستان خراسانی می‌خواندند».

نگاره‌ها


نیشابور


هرات


مرو


عشق‌آباد


مزار شریف


بلخ


قندهار


بخارا


سمرقند


بجنورد


بیرجند


فردوس

فهرست مشاهیر خراسان
استان خراسان
ربع نیشابور
ربع مرو
ربع هرات
ربع بلخ
قهستان
کردهای خراسان
ترک‌های خراسان
عرب‌های خراسان
پی‏نوشت‏ها

↑ "Khorasan". Encyclopaedia Britannica Online. http://www.britannica.com/EBchecked/topic/316850/Khorasan. Retrieved 2011-11-21. "Khorāsān was first named, however, by the Sāsānians (beginning in the 3rd century BC), who organized their empire into four quarters (named from the cardinal points), Khorāsān being literally the “Land of the Sun.”"
↑ "Khurasan", The Encyclopaedia of Islam, page 55.. Brill. http://books.google.com/books?id=cJQ3AAAAIAAJ&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false. "In pre-Islamic and early Islamic times, the term “Khurassan” frequently had a much wider denotation, covering also parts of what are now Soviet Central Asia and Afghanistan; early Islamic usage often regarded everywhere east of western Persia, sc. Djibal or what was subsequently termed 'Irak 'Adjami, as being included in a vast and ill-defined region of Khurasan, which might even extend to the Indus Valley and Sind."
↑ An Islamic utopian: a political biography of Ali Shari'ati. Ali Rahnema. I.B.Tauris, 2000. ISBN 1860645526 pp.139
↑ The new Central Asia: the creation of nations Volume 15 of Library of international relations. Olivier Roy. I.B.Tauris, 2000. ISBN 1860642780 pp.3
↑ Farid ad-Din ʻAttār's Memorial of God's friends: lives and sayings of Sufis Classics of Western spirituality. Paul Losensky. Paulist Press, 2009. ISBN 0809145731 pp.13
↑ لغت‌نامه دهخدا، ذیل ماده خراسان
↑ لسترنج، گ. جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت‌شرقی، ترجمه محمود عرفان، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص‏۴۰۸.
↑ یاقوت حموی، معجم‌البلدان، انتشارات داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۹ ه. ق، ۱۹۷۹ م، ۳۵۰/۲.
↑ حافظ ابرو، جغرافیای تاریخی خراسان، مصحح غلامرضا ورهرام، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص‏۱۰.
↑ مدیرشانه‌چی، کاظم، مقاله «حدود خراسان در طول تاریخ‏»، مجله دانشکده معقول و منقول (الهیات مشهد)، زمستان‏۱۳۴۷، ص‏۱۱۳.
↑ بینش، تقی، «خراسان‏» نشریه فرهنگ خراسان، سال دوم، ص‏۳ و ۴، آذر۱۳۲۹.
↑ «تاریخچه مشهد» ‎(فارسی)‎. سرزمین آفتاب، صدا و سیمای جمهوری اسلامی. بازبینی‌شده در ۴ اسفند ۱۳۸۷.
↑ التون. ل. نیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۸ تا ۱۱
↑ «خراسان» ‎(فارسی)‎. فرهنگسرا. بازبینی‌شده در ۴ اسفند ۱۳۸۷.
↑ بارتولد، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ص‏۱۱۸ - ۱۱۹
↑ بارتولد، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ص‏۲۷.
↑ التون. ل. نیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص‏۱۲.
↑ «جغرافیایی تاریخی خراسان رضوی» ‎(فارسی)‎. تبیان، ۱۴ مرداد ۱۳۸۶. بازبینی‌شده در ۴ اسفند ۱۳۸۷.
↑ «معاهده آخال؛ جدایی آسیای میانه از ایران» ‎(فارسی)‎. روزنامه اعتمادملی، ۳ آبان ۱۳۸۶. بازبینی‌شده در ۴ اسفند ۱۳۸۷.
منابع [ویرایش]

دبیرسیاقی، محمد. «نامهای کسان و جایها و نسبتها و قبیله‌ها و کتابها». ناصرخسرو. در سفرنامه. به کوشش محمد دبیرسیاقی. چاپ ششم. زوار، تابستان ۱۳۷۵. ISBN 964-401-009-4.
وب‌گاه خبرگزاری حیات
مسالک و ممالک استخری
صورت الارض ابن حوقل
احسن التقاسیم مقد سی
الاعلاق النفیسه ابن رسته
البلدان یعقوبی
مسالک الممالک ابن خردادبه
تاریخ گردیزی
تاریخ بیهقی
جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی از لسترانج
جغرافیای تاریخی ایران از بارتولد
جغرافیای حافظ ابروی هروی
معجم البدان یاقوت حموی بغدادی
شفیعی کدکنی، تصحیح تاریخ نیشابور
پیوند به بیرون [ویرایش]

ایران و خراسان
مختصات فکری سبک خراسانی

ن • ب • و
خراسان بزرگ
شهرهای مهم خراسان بزرگ
بخارا • بلخ • تون (فردوس) • سبزوار • سمرقند • طوس • قندهار • طبس • غزنین • مزار شریف • مرو • نیشابور • هرات



رَبع‌های خراسان
ربع بلخ • ربع مرو • ربع نیشابور • ربع هرات
پیشینه
تاریخ خراسان • تاریخ هرات • تاریخ مرو • تاریخ بلخ • تاریخ نیشابور • تاریخ بخارا • قهستان • تخارستان
در تقسیمات سیاسی معاصر
استان خراسان • استان خراسان رضوی • استان خراسان شمالی • استان خراسان جنوبی • ولایت هرات • استان مرو • ولایت بلخ
زبان
فارسی • ترکی خراسانی • زبان ترکمنی • کردی کرمانجی • گویش بخارایی • گویش بیرجندی • گویش نیشابوری • لهجه نیشابوری • لهجه هراتی • عربی خراسانی • هزارگی • سبک خراسانی
هنر
معماری خراسانی • رقص خراسانی • موسیقی خراسانی
اقوام خراسان
فارس‌های خراسان (شامل فارسیوان‌ها/تاجیک‌ها) • ترک‌های خراسان • ترکمن‌های خراسان • کردهای خراسان • بیات خراسان • عرب‌های خراسان • بلوچ‌های خراسان • کولی‌های خراسان
از ویکی پدیا
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
عمید خراسان . [ ع َ دِ خ ُ ] (اِخ ) محمدبن منصور وزیر طغرل بیک سلجوقی . رجوع به عمیدالملک کندری شود.
کافی خراسان . [ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به کافرک شود.
ابناء خراسان . [ اَ ءِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به ابناء شود.
طریق خراسان . [ طَ ق ِ خ ُ ] (اِخ ) ولایتی معتبر است (از عراق عرب ) و شهرش قصبه ٔ بعقوبا و آن را دختری از تخم کسری قوبانام ساخت و بیعت (بی...
دریای خراسان . [ دَرْ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) دریای آبسکون . دریای خزر. (فرهنگ ایران باستان ). رجوع به خزر در ردیف خود شود.
سلطان خراسان . [ س ُ ن ِ خ ُ ] (اِخ ) لقب حضرت رضا امام هشتم علیه السلام است . رجوع به رضا شود.
چوبین، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان داورزن در استان خراسان رضوی ایران. جمعیت این روستا در دهستان کاه قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ ج...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.