دهنه
نویسه گردانی:
DHNH
دهنه. به فاصله بین دو تکیهگاه یک عضو سازهای مانند تیر یا پل، دهنه یا دهانه (به انگلیسی: Span) گفته میشود. یک دهانه ممکن است به یک تیر یا یک سیم محدود شود. مورد نخست، برای پلها کاربرد داشته و مورد دوم نیز برای خطوط انتقال انرژی، خطوط مخابراتی، برخی از انواع آنتن یا تلهکابین مورد استفاده قرار میگیرد.
نمای کنار یک تیر ساده (بالا) که تحت اثر بار گشترده یکنواخت، خم شدهاست (پایین).
دهنه، یک عامل مهم برای یافتن مقاومت و بیشترین مقدار لنگر خمشی و خیز یک تیر به شمار میرود. مقدار حداکثر لنگر خمشی و خیز در شکل روبرو با استفاده از روابط زیر به دست میآید:
لنگر: Mmax = 1/8 · q · L2
خیز: fmax = 5/48 · Mmax· L2 / (E · I)
از این روابط میتوان نتیجه گرفت که با دو برابر شدن طول دهانه، لنگر ماگزیمم (و متعاقب آن تنش)، چهار برابر و خیز نیز شانزده برابر افزایش پیدا میکند.
منابع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Span (architecture)»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۲).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گذرگاه واخجیر یا دهنهٔ واخجیر یا کوتل وجیر نام گردنهای در ارتفاع ۴۹۲۳ متری در هندوکش و منتهیالیه خاوری دالان واخان است که به مرز افغانستان و چین ختم...
دهنة. [ دَ ن َ ] (ع مص ) چرب کردن سر را به روغن و ترنمودن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از تاج العروس ج 9 ص 305). دهن . (ناظم الاطباء)....
دهنة. [ دُ ن َ ] (ع اِ) پاره ای از روغن . ج ، ادهان و دهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به دهن شود.- هو طیب الدهنة ؛ او بو...
دهنة. [ دِ ن َ ] (ع اِ) یکی از دهن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ده نه . [ دَه ْ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) زیور و زینت و آرایش هر هفت . (ناظم الاطباء) (از برهان ).ده پانزده . کنایه است از زیب وزینت . (آنندراج ). ز...
دحنة. [ دِ ح َن ْ ن َ / دِ ح ِن ْ ن َ ] (ع ص ) رجل دحنة؛ مرد گربز بدباطن . (منتهی الارب ). دجن . خبیث . پلید. || فربه کوتاه بالای کلان شکم . |...