خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان (صورت قدیم خاقان) واژهٔ ترکی مغولی به معنای رئیس قوم است که به سران قبائل ترک و مغول و بعدها ایرانی و همچنین برخی ملاکین و اربابان که دارای موقعیت خاص قومی بودند، اطلاق میشدهاست.
عنوانهای مشابه در کشورهای اروپایی [ویرایش]
ایتالیا و اسپانیا: دن
بریتانیا: سر
فرانسه: کنت
خانهای ایران [ویرایش]
خانهای استان گیلان
خوانین لرستان
منابع [ویرایش]
خان در لغتنامه دهخدا
این یک نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
ردههای صفحه: پادشاهیفئودالیسمرئیسهای دولتدرجات نظامیلقبهاوامواژههای ترکیلقبهای پادشاهی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۱ ثانیه
اشرف خان . [ اَ رَ ] (اِخ ) میرزا محمد. یکی از رجال شاهجهان و شاه عالمگیر بود و بسال 1097 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ).
اونک خان . [ ] (اِخ ) ششمین از خانان اوزبک خیوه پس از بوجوغه . (یادداشت مؤلف ). پادشاه قبایل کرایت و ساقیز که بدست چنگیزخان مغلوب و مقت...
ایلک خان .[ ل َ ] (اِخ ) احمدبن علی ملقب به شمس الدوله نصربن علی از خانان ترکستان ، خواهرزاده و جانشین بغراخان . وی بعد از برادر بسلطنت نش...
امین خان . [ اَ ] (اِخ ) پانزدهمین حاکم از حکام بنگاله قبل از 677 هَ . ق . (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 426).
براق خان . [ ب ُ ] (اِخ ) هشتمین از اولوس جغتای به ماوراءالنهر. حکومت ظاهراً از 664 هَ . ق . تا 668 هَ . ق . رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسل...
بیرم خان . [ ب َ رَ ] (اِخ ) رجوع به بیرام خان شود.
بزرگ خان . [ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام یکی از خاقانها و سلاطین تورانی ماوراءالنهر و خوارزم و دشت قپچاق . رجوع به سبک شناسی بهار ج 1 ص 118 شود.
حاجی خان . (اِخ ) کنگرلو، حاکم نخجوان . از کسانی است که کریم خان زند، پس از تصرف سلماس و خوی و قلعه ارومی ، در سنه ٔ 1176 هَ . ق . چون عزیم...
خان آباد. (اِخ ) مرکز بلوک بیات در ساوه و زرند.
خان آباد. (اِخ ) دریایی است در غرب مرکزخان آباد مربوط به حکومت کلان قندز ولایت قطغن که در خط69 درجه طول البلد شرقی و خط 36 درجه عرض البلد...