اجازه ویرایش برای همه اعضا

خان

نویسه گردانی: ḴAN
خان. میخانه و رستوران و شراب فروشی و خوری. میخانه و جایی که شراب میفروشند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
خان عباسی . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری . ناحیه ای است واقع در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری ...
خان قشلاقی . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در 12 هزارگزی جنوب اردبیل و 5 هزارگزی شوسه ٔ خلخال ...
خان یوردی . [ ی ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه ، واقع در 9 هزارگزی جنوب میانه و5 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به میانه . این دهکده ...
خدابخش خان . [ خ ُ ب َ ] (اِخ ) وی از فضلای هندوستان و صاحب کتابخانه ای بوده که شهرت جهانی داشته است . قزوینی در شرح حال او می آورد: مولو...
خان زنبور. [ن ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ زنبور. شانه ٔ زنبور. جایگاه زنبوران . رجوع به کلمه ٔ خان شود.
خان سپنجی . [ ن ِ س ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کاروانسرای سپنجی و کنایه از این جهان گذران است : نانت در انبان نهادستند و بارت را بخرخ...
خان سهامی . [ ن ِ س َ ] (اِخ ) یکی از شعراست و تخلص او سهامی است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ طهرانی قسم 1 جزء 9 ص 285)...
خان طاووس . (اِخ ) دهی است از دهستان دول بخش حومه ٔ شهرستان ارومیّه . واقع در 59 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 8 هزارگزی باختر شوسه ٔ ارومی...
خان گیلان . [ ن ِ ] (اِخ ) نام رمانی است تاریخی مشتمل بر مختصری از سوانح آخرین مرحله ٔ فرمانروایی کارکیاخان احمد در گیلان و انقراض حکومت ...
خان ابرار. [ ن ِ اَ ] (اِخ ) نام دیگر خان لنجان است . رجوع به «خان لنجان » شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.