حلقه
نویسه گردانی:
ḤLQH
وسیله ای برای کوبیدن به در که به شکل حلقه است.
در قدیم کوبیدن به حلقه برای محارم بود. به غلط عده ای از صاحبان عقیده حلقه را برای زنان میدانند. اکثر مساجد اصفهان فقط دارای دو حلقه هستند زیرا در نزد خدا همه محرم میباشند.
در مقابل حلقه لنگر است که برای غیر از محارم می باشد و به شکل لنگر کشتی است.
در فکر تو بودم که یکی حلقه به در زد.
کیه کیه در میزنه من دلم میلزه در را با لنگر میزنه من دلم میلزه.
عدهای از فرویدیست ها حلقه و لنگر را به آلات تناسلی زن و مرد تشبیه کرده اند که دیدی است بسیار سطحی به جامعه ایران. این گونه دید با فکر و ابزاری محدود اقدام به حلاجی جامعه پیچیده ایران میکند که ما نتیجه آن را در نتایج آنها میبینیم.
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
حلقه هارون . [ ح َ ق َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ جاویدی ممسنی فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
حلقه به گوش. {حَ بّ}. (ص. مرکب). ۱. کسی که حلقه یا گوشواره در گوش دارد. ۲. [مجاز] مطیع؛ فرمانبردار: ♦ بندۀ حلقهبهگوش ار ننوازی برود / لطف کن لطف که ...
حلقه ٔ آبگون . [ ح َ ق َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
گوش حلقه علف . [ ح َ ق َ / ق ِ ع َ ل َ ] (اِ مرکب ) نامی است که در کتول به سفیدال ۞ (نوعی از گوشوارک ) دهند. (جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نام حلقه کردن . [ ح َ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) و حلقه بر نام کشیدن : آن را [ نام کسی را ] از دایره ٔ اعتبار برآوردن چه میرزایان دفتر ...
حلقة. [ ح َ ق َ ] (ع اِ) حلقه . هر چیز مدور بشکل دایره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیز گرد چون حلقه ٔ آهن و حلقه ٔ نقره و حلقه ٔ طلا...
حلقة. [ ح َ ل َ ق َ ] (ع اِ) ج ِ حالق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حالق شود.