سکه یه پول کردن خوار و خفیف کردن کسی یا چیزی. توهین و تخفیف و تحقیر کسی. در اینجا منظور از پول، سکه پول سیاه، پشیز، یا کم ارزش ترین سکه است: پول سیاه....
پس از دوره رواج تهاتر اولین وسیلهای که در نقش پول در داد و ستد به کار رفت "پاره" یا بریده های فلزات بود که گویا لغت نامه دهخدا چنین شرح کرده است: "پا...
پس از دوره رواج تهاتر اولین وسیلهای که در نقش پول در داد و ستد به کار رفت "پاره" یا بریده های فلزات بود که گویا لغت نامه دهخدا چنین شرح کرده است: "پا...
سکه به زر کردن . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ب ِ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن زر را. || موافق گفته ای بعمل آوردن . (غیاث ). گفتار را با کردار پیوند...
سکه ٔ کار کسی را بردن . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ی ِ رِ ک َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ارزش و اعتبار کسی را انداختن : آتش عیاره ای آب عیارم ببرد...
صکة. [ ص َک ْ ک َ ] (ع اِ) سختی گرمای نیمروز و آن مضاف بسوی عمی آید. گویند لقیته صکة عمی ؛ یعنی دیدم او را در شدت گرمای نیم روز. عمی نام ...