اساس
نویسه گردانی:
ʼSAS
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: آسال ãsâl، شالوده، پایه (دری)، فرگان fargân، (پهلوی: fragân)، استام ōstâm (پهلوی) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اصاص . [ ] (ع اِ) تیمله ۞ یا روغن پودنه ٔ کوهی . (دزی ج 1 ص 26). || نوعی از گیاهان دوقلفه ٔ بی برگ که بوته های کوچکی دارند و در جنوب ...
عثاث . [ ع ِ ] (ع اِ) ترنم در غنا. (اقرب الموارد). || ج ِ عِث ّ. رجوع بدان کلمه شود.
عثعث . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) فساد. (اقرب الموارد). تباهی و فساد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نرم از سرین و از زمین . (اقرب الموارد) (منته...
عثعث . [ ع َ ع َ ] (اِخ ) کوهی است به مدینه بنام سُلَیع که بر آن خانه های اسلم بن اقصی است .
عصعص . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) گوشت باطن الیه ٔ گوسپند یا بن دم و استخوان دمغزه . (منتهی الارب ). استخوان مابین هر دو سرین قریب از مقعد. (غیاث ...
عصعص . [ ع ُ ص َ ع ِ / ع َ ع َ ] (ع اِ) عُصعُص است به معنی استخوان دنب . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به عُصعص شود.
اثاث واژه ای عربی است و کشی پارسی است؛ همتای پارسی این ترکیب عربی - پارسی، این است: تریکش torikāŝ (لری: torekaŝ) ***فانکو آدینات 09163657861
دارة عسعس . [ رَ ت ُ ع َ ع َ ] (اِخ ) از آن خاندان جعفر بوده است . عسعس کوهی است دراز و سرخ . (معجم البلدان ).
حره ٔ عسعس . [ ح َرْ رَ ی ِ ع َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ).
اثاث البیت: رک. اثاث در همین واژهنامه. - اثاث البیت؛ رخت خانه. مبل. || همهی مال (از شترو گوسپند و بنده و کالای خانه). کارفرمای خانه چون دیگ و تبر و ...