مقام
نویسه گردانی:
MQAM
این واژه اربی است و پارسی آن، اینهاست:
نَشیم naŝim (پهلوی: نیشِم)
اَهراف ahrãf(پهلوی)
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نائب . جانشین . (ناظم الاطباء). خلیفه . نائب مناب : چون طاهر وفات یافت ابوعلی در مدینه قائم مقام ...
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (اِخ ) میرزا عیسی پدر میرزا ابوالقاسم قائم مقام مشهوربه میرزا بزرگ و از وزرای فتحعلی شاه قاجار است . ادیبی بارع و منشی...
قایم مقام . [ی ِ م َ ] (اِ مرکب ) جانشین . رجوع به قائم مقام شود.
بندر مقام . [ ب َ دَ رِ م ُ ] (اِخ ) بندر مرکز دهستان بدوی بخش لنگه است که در شهرستان لار واقع است . و 1266 تن سکنه دارد. لنگرگاه آن برای ...
عالی مقام . [ م َ ] (ص مرکب ) عالیجاه . بلندمرتبت . آنکه مقام رفیع و بالا دارد : در سلک سایر خدام عالی مقام تنظیم گردید. (حبیب السیر ج 3 ص ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (اِخ ) میرزاابوالقاسم فراهانی تهرانی ، از ادبای عهد فتحعلی شاه قاجار است . ادیبی فاضل ، منشی ای کامل ، شاعری ماهر، مترس...
مقام محمود. [ م ُ م ِ م َح ْ / م َ م ِ م َح ْ ] ۞ (اِخ ) نام مقامی است که آن حضرت (ص ) در شب معراج بدانجا رسيدند. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم ...
«تا در رمضان سنه ی ثمان و عشرین و ستمائه به حدود اخلاط مقام افتاد.» نفثةالمصدور ص 27 سطر3