اجازه ویرایش برای همه اعضا

سفر

نویسه گردانی: SFR
این واژه عربی است و پارسی آن یانا می باشد که واژه ای سنسکریت است
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
ثفر. [ ث َ / ث َ ف َ ] (ع اِ) پاردم که بهندوستان دمچی گویند. (غیاث اللغات ). || شرم دد و دام و مرغان شکاری یا راه نره از آنان . ج ، أثفا...
ثفر. [ ث َ / ث ُ ] (ع اِ) شرم ددگان و مرغان شکاری یا راه نره ٔ آنان .
صفر. [ ص ِ ] (ع ص ) خالی از هر چیزی . (منتهی الارب ). تهی و خالی . (غیاث اللغات ). || رجل صفرالیدین ؛ مرد بی چیز. (منتهی الارب ).
صفر. [ ص ِ ] (ع اِ) خالی ، ترجمه ٔ سانسکریت صونیا ۞ در ریاضی هند و عربی ، معادل زرو ۞ در فرانسه و در عین حال ریشه ٔ کلمات غربی سیفرا ۞ ، ...
صفر. [ ص َ ] (ع مص ) خالی شدن خنور و منه : نعوذ باﷲ من صفرالاناء؛ یعنی مردن مواشی . (منتهی الارب ). تهی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوز...
صفر. [ ص ُ] (ع ص ، اِ) خالی از هرچیزی . (منتهی الارب ). || کنایه از دنانیر است . (النقودالعربیة ص 151).
صفر. [ ص ُ / ص ِ ] (ع اِ) روی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). صُفر؛ روئین که به هندی کانسی گویند. (غیاث اللغات ) : ذکر شهرستان روئین که ...
صفر. [ ص ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) خالی . (منتهی الارب ).
صفر. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) بیماری شکم که روی صاحب خود را زرد گرداند. (منتهی الارب ). صفرة تعلوا اللون و البشرة. (بحر الجواهر). بیماری زریر. زردی...
صفر. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) نام دومین ماه از ماههای عربی پس از محرم و پیش از ربیع الاول و در جاهلیت آن را ناجر گفتندی . ج ، اصفار. جنگ صفین ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علیزاد
۱۳۹۱/۱۰/۰۱ Iran
0
3

از زمان جدایی اقوام هندوایرانی و شکل‌گیری تمدنهای هند و ایران باستان سالها گذشت و واژه‌های پارسی و سنسکریت به عنوان ۲ زبان کلاسیک مستقل از یکدیگر رشد و گسترش داشته‌اند. بنابراین نمی‌توان واژه‌های سنسکریت را جایگزین فارسی کرد . چنین کاری را گروه آذرکیوان به نام دساتیر انجام می‌دادند که درست نیست اگر واژه ی سفر معرب سپر نباشد (بنا به گفته‌ی یکی از کاربران) در عربی هم مسافرت حرکت دسته جمعی بادها است نه این معنی ای که ما در نظر داریم چراکه این سفر در عربی رحلة است در اشعار و متون فارسی واژه‌ی رهنورد و راهی را برای مسافر بکار بردند که اگر اسم فعل آن را جستجو کنیم ، سفر معنی رهپیمایی ، رهنوردی و ... خواهد داشت


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.