اجازه ویرایش برای همه اعضا

سفر

نویسه گردانی: SFR
این واژه عربی است و پارسی آن یانا می باشد که واژه ای سنسکریت است
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صفر. [ ص َ ف َ ] (اِخ ) ابوالفتح گوید: کوهی سرخ است از کوههای ملل قرب مدینه . ادیبی گوید صفر کوهی است به فرش ملل که منزل ابوعبیدةبن عب...
صفر. [ص َ ف ِ ] (ع ص ) خالی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
صفر. [ ص َ ف ِ ] (اِخ ) نصر گوید: کوهی است به نجد در دیار بنی اسد. (معجم البلدان ).
صفر. [ ص ُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) گویا ج ِ صافر است چون شاهد و شُهَّد و غایب و غُیَّب و صافر خالی بود و هو مرج الصفر. (معجم البلدان ).
صفر. [ ص ُف ْ ف َ ] (اِخ ) موضعی است بین دمشق و جولان و آن صحرائی است که بروزگار بنی مروان بدانجا وقعه ای مشهور بوده است و آن را در اخبا...
چقا صفر. [ چ َ ص َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوندپور بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 32 هزارگزی شمال خاوری شاه آباد و 500 گزی راه شو...
کوسه صفر. [ س ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و 361 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
متولد1312ومتوفی بهسال1368 یکی از اهالی دروار بوده که نام خود رااز جد اعلای ششم خود گرفته است .درمنابع از وی با نامهای کاکو صفر یا کاکو صفرعلی یا صفربی...
صفر کردن . [ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایت از خالی کردن است ، چه صفر بمعنی خالی و تهی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) : صفر کن ای...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علیزاد
۱۳۹۱/۱۰/۰۱ Iran
0
3

از زمان جدایی اقوام هندوایرانی و شکل‌گیری تمدنهای هند و ایران باستان سالها گذشت و واژه‌های پارسی و سنسکریت به عنوان ۲ زبان کلاسیک مستقل از یکدیگر رشد و گسترش داشته‌اند. بنابراین نمی‌توان واژه‌های سنسکریت را جایگزین فارسی کرد . چنین کاری را گروه آذرکیوان به نام دساتیر انجام می‌دادند که درست نیست اگر واژه ی سفر معرب سپر نباشد (بنا به گفته‌ی یکی از کاربران) در عربی هم مسافرت حرکت دسته جمعی بادها است نه این معنی ای که ما در نظر داریم چراکه این سفر در عربی رحلة است در اشعار و متون فارسی واژه‌ی رهنورد و راهی را برای مسافر بکار بردند که اگر اسم فعل آن را جستجو کنیم ، سفر معنی رهپیمایی ، رهنوردی و ... خواهد داشت


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.