اجازه ویرایش برای همه اعضا

خراج

نویسه گردانی: ḴRʼJ
خراج: به مالیات اراضی گفته می شود و از آن در در بابهاى: زکات ، تجارت ، مزارعه ، مساقات و اجاره سخن گفته‌اند.

فهرست مندرجات
۱ - تعریف خراج
۲ - زمین های خراجی
۳ - معنای دیگر خراج
۴ - کاربرد خراج در فقه
۵ - حکم خراج
۶ - مقدار خراج
۷ - مصرف خراج
۸ - دیگر احکام
۸.۱ - عدم کفایت خراج از زکات
۸.۲ - مسوول پرداخت خراج زمین
۹ - پانویس
۱۰ - منبع

تعریف خراج [ویرایش]

خراج مالیات ى است که از سوى دولت اسلامى بر زمین هاى خراجى مقرر مى‌گردد.

زمین های خراجی [ویرایش]

منظور از زمین هاى خراجى زمین هایى است که به عموم مسلمانان تعلق دارد و آن دو قسم است:
۱. زمین هاى آبادى که با قهر و غلبه بر کفار از آنان گرفته شده است.
۲. زمین هاى آباد گرفته شده از کفار از طریق مصالحه بر آنها، بدین گونه که زمین هاى مورد مصالحه از آنِ مسلمانان باشد و کفار تنها حق سکونت در آنها را داشته باشند. [۱] [۲]

معنای دیگر خراج [ویرایش]

خراج، هر چند به معناى مطلقِ مالیاتِ اراضى خراجى است؛ خواه مالیات ، سهمى از محصول زمین - مثلا نصف یا ثلث آن - باشد یا مقدارى مال معین از غیر آن؛ لیکن گاه در کلمات فقها همراه ( مقاسمه ) به کار رفته، که مراد از آن، مقدارى مال از غیر محصول زمین خراجى است و مراد از ( مقاسمه ) سهمى از محصول زمین مى‌باشد.
مفهوم خراج در این کاربرد، مفهومى خاص است. [۳] [۴] [۵]

کاربرد خراج در فقه [ویرایش]

از این عنوان در بابهاى: زکات ، تجارت ، مزارعه ، مساقات و اجاره سخن گفته‌اند. برخى نیز دربارۀ آن رساله‌اى مستقل نوشته‌اند.

حکم خراج [ویرایش]

خراج در زمان حضور و مبسوط الید بودن معصوم علیه السلام یا نایب خاص وى، باید به او پرداخت گردد و در شرایط تقیه و حاکمیت طاغوت؛ اعم از عصر حضور و غیبت، پرداخت آن به حاکم جائر ، جایز و موجب برائت ذمه پرداخت کننده است؛ هر چند بر جائر حرام است در آن تصرف کند.
در فرض عدم تقیه ، آن را به فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت مى‌پردازند. از بعضى، در عصر غیبت، اختصاص جواز دفع آن به حاکم جائر نقل شده است. از برخى نیز در فرض عدم تسلط حاکم جائر ، حلال بودن خراج بر شیعیان نقل شده است. [۶]
خریدن اموال خراجى از حاکم جائر و نیز دیگر معاملات و معاوضات با آن، همچنین قبول آن به عنوان هبه و جایزه براى شیعیان جایز است. [۷] [۸]

مقدار خراج [ویرایش]

خراج مقدار معینى ندارد و اندازۀ آن بستگى به نظر ولى امر مسلمانان دارد که به اقتضاى مصلحت تعیین مى‌کند. [۹] [۱۰]

مصرف خراج [ویرایش]

خراج از منابع بیت المال به شمار مى‌رود؛ از این رو، مورد مصرف آن نیازهاى عمومى مسلمانان، اعم از فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى است، مانند حراست از مرزها، حقوق کارگزاران دولت، ساختن مدرسه، بیمارستان، پل و مانند آنها. [۱۱]


دیگر احکام [ویرایش]


← عدم کفایت خراج از زکات
اداى خراج از پرداخت زکات کفایت نمى‌کند؛ از این رو، با پرداخت خراج زمین، پرداخت زکات محصول آن نیز پس از خارج کردن سهم حاکم از محصول زمین و رسیدن باقى مانده به حد نصاب واجب خواهد بود.
در اینکه حکم یاد شده ( وجوب زکات پس از خارج کردن سهم حاکم از محصول و رسیدن باقى مانده به حد نصاب) در خراج به معناى خاص نیز جارى است یا تنها به مقاسمه - که مالیات بر محصول زمین است نه‌ چیزى دیگر - اختصاص دارد، اختلاف است. [۱۲] [۱۳] البته بنابر قول مشهور که هزینه انجام گرفته در زراعت زمین را استثنا کرده و زکات را در باقى مانده در صورت رسیدن به حد نصاب، واجب مى‌دانند، خراج نیز از مئونه محسوب مى‌شود. بنابراین، اختلاف یاد شده بر اساس قول مقابل مشهور ، ثمره پیدا مى‌کند. [۱۴]

← مسوول پرداخت خراج زمین
پرداخت خراج زمین در مزارعه ، [۱۵]، مساقات [۱۶] و اجاره [۱۷]بر عهدۀ مالک است، مگر آنکه در قرار داد به گونه‌اى دیگر شرط شده باشد.


پانویس [ویرایش]

۱. ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص ۱۷۴.
۲. ↑ کتاب المکاسب، ج۲، ص ۲۳۹.
۳. ↑ مسالک الافهام، ج ۳، ص ۱۴۲.
۴. ↑ منهاج الصالحین (خویی)، ج ۲، ص ۱۰- ۱۱.
۵. ↑ جواهر الکلام، ج ۲۲، ص ۱۸۰.
۶. ↑ جواهرالکلام، ج ۲۲، ص ۱۹۶- ۱۹۹.
۷. ↑ جواهرالکلام، ج ۲۲، ص ۱۸۰- ۱۸۴.
۸. ↑ تحریر الوسیلة، ج ۱ ، ص ۵۰۴.
۹. ↑ رسائل المحقق الکرکی، ج ۱، ص ۲۶۷.
۱۰. ↑ جواهر الکلام، ج ۲۲، ص ۱۹۹.
۱۱. ↑ جواهر الکلام، ج ۲۲، ص ۲۰۰- ۲۰۱.
۱۲. ↑ جواهر الکلام، ج ۱۵، ص ۲۳۳.
۱۳. ↑ العروة الوثقی، ج ۴، ص ۷۰- ۷۱.
۱۴. ↑ مصباح الهدى، ج ۱۰، ص ۳۰- ۳۱.
۱۵. ↑ جواهر الکلام، ج ۲۷، ص ۴۳- ۴۴.
۱۶. ↑ جواهر الکلام، ج ۲۷، ص ۹۰.
۱۷. ↑ مستمسک العروة، ج ۱۲ ، ص ۱۹۰.



منبع [ویرایش]

فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج‌۳، ص ۴۴۰.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خراج گیر. [ خ َ ] (نف مرکب ) عَشّار. باژبان . (یادداشت بخط مؤلف ). آنکه خراج گیرد. آنکه اخذ خراج کند.
خراج مصر. [ خ َ ج ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قند و شکر و نبات است . || بوسه . ۞
خراج ملک . [ خ َ ج ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خراج زمین . خراج مملوک . اتاوه . رجوع به «خراج الارض » و «خراج زمین » در این لغت نامه شود.
صاحب خراج . [ ح ِخ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خراج ستان . شاه : خواجه صاحب خراج کون و مرااز زکاتش نصاب دیدستند. خاقانی .بر در فقر آی تا پیش آیدت...
گران خراج . [ گ ِ خ َ ] (ص مرکب ) بسیارمالیات . آنچه خراج آن سنگین بود. آنچه مالیات آن بسیار باشد: زمینی گران خراج .
خراج ستان . [ خ َ س ِ ] (نف مرکب ) آنکه خراج ستاند : بنکویی ز چین خراج ستان .نظامی .
خراج آباد.[ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت . واقع در 67هزارگزی جنوب سبزواران . سر راه کلاشکرد سبزواران . این...
خراج جید. [ خ ُ ج ِ ج َی ْ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کفگیرک . گنده تاول .
خراج خواه . [ خ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) جابی . (دهار). خواهنده ٔ خراج .
خراج دادن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) اَتو. اتاوة. (تاج المصادر بیهقی ). پرداختن خراج : سلطان روم و روس بمنت دهد خراج .سعدی .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.