اول
نویسه گردانی:
ʼWL
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آدی ãdi (سنسکریت) دَسپیک daspik (کردی) فاتام fātām (سغدی: fatam)*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ارد اول . [ اُ رُ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی . این شاه پس از برادربتخت سلطنت تمام ایران نشست . در باب سنه ٔ جلوس او اختلاف است بعضی...
ژرژ اول . [ ژُ ژِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه یونان پسر کریستیان نهم پادشاه دانمارک .وی بسال 1845 در کپنهاگ متولد شد و در سال 1863 تاجگذاری کرد ...
ژرژ اول . [ ژُ ژِ اَوْ وَ ] (اِخ ) (جُرج اول ) نام امیر منتخب (الکتور) هانور ۞ و پادشاه انگلیس و سرسلسله ٔ خاندان هانور که تاکنون در انگلستا...
سبط اول . [ س ِ طِ اَوْوَ ] (اِخ ) حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است .
ظل اول . [ ظِل ْ ل ِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هو العقل الاول لأنّه اول عین ظهرت بنوره تعالی و قبلت صورة الکثرة التی هی شؤون ا...
صدر اول . [ ص َ رِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول عوام ، آغاز. دیرباز. از روزگار قدیم : از صدراول همین طور بوده است . از صدر اول خرا...
قدر اول . [ ق َ رِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) رجوع به قدر شود.
لتر اول . [ ل ُ ت ِ رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ۞ امپراطور روم غربی . پسر لوئی «لودبنور» و ارمنگارد. وی مغلوب برادران خود گشت . (855-795 م .).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: فاتام یانس fâtâm yâns (فاتام از سغدی: fatam: اول + یانس. «اوستایی»: شخص)**** فانکو آدینات 09163657861