عالی
نویسه گردانی:
ʽALY
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ آگراب ãgrâb (مانوی: ágrâv)، 2- بورژاک buržâk (پهلوی)، 3- هاواپ hâvâp (اوستایی: havapangh) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ماکولا. علی بن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی ، مشهور به ابن ماکولاو ملقّب به سعدالملک و مکنّی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مانع حوشبی . سلطان حواشب در یمن . رجوع به علی حوشبی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون . مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به معتضد بود و او را «سعید» نیز می گفتند. وی قائم مقام برادر خود ابومحمد رشیدبن م...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون بن محمد. وی از ملوک سلسله ٔ دوم خوارزمشاهان بود و پس از اینکه پدرش مأمون بن محمد بر دست غلامان خویش در ضی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مبارک ، مشهور به ابن زاهدة و مکنّی به ابوالحسن . متوفی بسال 594 هَ . ق . او راست : خریدةالامثال . (از معجم المؤلفین ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مبارک بن حسن بن احمدبن ابراهیم واسطی رفاعی ، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی واسطی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مبارک احمر. رجوع به علی احمر (ابن مبارک ...) شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن مبارک عجابی . رجوع به علی عجابی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مبارک لحیانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به لحیانی و علی لحیانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی . مکنّی به ابومجاهد. متوفی در حدود سال 180 هَ . ق . او راست : 1 - اخبار بنی امی...