اجازه ویرایش برای همه اعضا

عالی

نویسه گردانی: ʽALY
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ آگراب ãgrâb (مانوی: ágrâv)، 2- بورژاک buržâk (پهلوی)، 3- هاواپ hâvâp (اوستایی: havapangh) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۰ ثانیه
علی سخاوی . [ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن محمد سخاوی . مکنی به ابوالحسن . وی منسوب به «سخا» است و آن قریه ای است در مصر. اوابتدا بر مذهب مالکی...
علی سخاوی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالصمدبن عبدالاحدبن عبدالغالب همدانی مصری . ملقب به علم الدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ...
علی سبکی . [ ع َ ی ِ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف بن موسی بن تمام أنصاری خزرجی سبکی شافعی . ملقب به تقی الدین و مکن...
علی ریاض . [ ع َ ] (اِخ ) عالم در علوم طبیعی و شیمی و داروسازی . وی در قاهره متولد شد و تحصیلات خود را در مدارس مصر به پایان رساند و برای ...
علی زمیلی .[ ع َ ی ِ زُ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی زمیلی بغدادی شافعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بغدادی شود.
علی زنده . [ ع َ ی ِ زِ دَ ] (اِخ ) (شیخ ...)وی از محرکان میرزا سعد وقاص در مخالفت با میرزا شاهرخ بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 593...
علی زواوی . [ ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالمؤمن زواوی مغربی مالکی . از فضلا بود و در سال 828 هَ . ق . درگذشت . او راست : عقودالدرر فی ...
علی زواوی . [ ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن محمد مغازی زواوی . رجوع به علی مغازی شود.
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی . ملقب به اکمل الدین . رجوع به علی شروانی شود.
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالرحمان بن احمدبن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی باجی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.