اجازه ویرایش برای همه اعضا

عام

نویسه گردانی: ʽAM
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: پراک prâk (سنسکریت: prâkreta)، مادیم (سنسکریت: madhiamaka) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
آم . [ آم م ] (ع ص ) قصدکننده . (مهذب الاسماء). قاصد.
آم .(اِخ ) نام شهری و نوعی جامه که بدانجا منسوب است .
ام ا. [ اَ / اِ مُل ْ / مِل ْ / مَل ْ لاه ِ ] (ع مرکب از ام ادات قسم + اﷲ) لفظی است موضوع برای قسم و لغتی است در ایمن اﷲ یعنی سوگند بخدا...
سه ام . [ س ِ اُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) سوم . سیم : جواب سه ام آن است که ... (ابوالفتوح رازی ). پس علی روز سه ام [ بعد از ضربت عبدالرحمن مل...
سی ام . [ اُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) در مرحله ٔ سی . سی امین . (فرهنگ فارسی معین ) : و چندان توقف نمود [ عبداﷲ عامر ] که جور را بستد در سال سی...
بن عم . [ ب ِ ع َ ] (اِ) مخفف ابن عم :همچو یکی یار زی رسول چرا بودآنکه برادرْش بود و بن عم و داماد.ناصرخسرو.
ام دم . [ اُم ْ م ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) تفرق . الاتصال یا شقی که اندر شریان افتد و خون که اندر فضا که حوالی او باشد گرد آید و هرگاه که دست ب...
ام ذر. [ اُم ْ م ِ ذَرر ] (اِخ ) کنیه ٔ زن ابوذر غفاری است که از اصحاب حضرت رسول بود. (از ریحانة الادب ج 6 ص 220 و منتهی الارب ).
ام عاصم . [ اُم ْ م ِ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) سوق . (المرصع). بازار.
ام عاصم . [ اُم ْ م ِ ص ِ ] (اِخ ) جمیله . دختر ثابت بن ابوالفلح و خواهر عاصم بن ثابت و زن مطلقه ٔ عمربن خطاب بوده است . (از ریحانة الادب ج 6...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.