اجازه ویرایش برای همه اعضا

خواص

نویسه گردانی: ḴWAṢ
(= خاصیت ها) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَتیشان (یَتیش از پهلوی: پَتیشْن= خاصیت + پسوند «ان»)
گاتیشان (گاتیش از پهلوی: گَتیشْن= خاصیت + «ان»)
پارْمیتان pãrmitãn (پارمیت از سنسکریت: پارَمیتَ= خاصیت + «ان»)
دِراویناس derãvinãs (دراوین از سنسکریت: دْراوینَ= خاصیت + پسوند چیوان (= جمع) سنسکریت «اس»)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خاص . [ خاص ص ] (ع ص ، اِ) ضد عام . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) : نا ممکن است این سخن بر خاص ۞ لفظی است این در میانه ٔ عام . فرخی .من د...
خاص . (اِخ ) یکی از وادیهای خیبر است . ابن اسحاق می گوید خیبر صاحب دو وادی است . یکی وادی سُرَیرو دیگر وادی خاص و این دو وادی است که خیب...
خاص . (اِخ ) نام قریه ای است بخوارزم .
خواس . [ خوا / خا ] (اِ) خواستگار. طلبکار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) مخفف خواست و بمعنی طلب و استدعاست چنانکه گویند: فلان زن ...
خواس . [ خ َ ] (اِ) ترس . بیم . هراس . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: بِژار (کردی: بژارده) وائیس (سنسکریت: وائیسِشیکا) ایوازیک (پهلوی) ویژه (پارسی دری)
خاص
خاس . (اِ) ظرفی است که با گِل و پشگل گاو سازند و برای خشک کردن جو و تربیت کرم ابریشم در گیلان از آن استفاده می کنند. || درختچه ای خارد...
خاس . (اِ) هَس (در تداول مردم دیلمان ). رجوع به هس شود.
خاس . (لری ، ص ) خوب .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.