اجازه ویرایش برای همه اعضا

فعل

نویسه گردانی: FʽL
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: یات yât (اوستایی: yâta)، ساتو sâto (اوستایی: ثاتو şãto) **** علی محمد عالیقدر 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پر فند و فعل . [ پ ُ ف َ دُ ف ِ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، پرمکر و فسون . پرمکر و فسوس .
فعل و انفعال . [ ف ِ ل ُ اِ ف ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) فعل ، کار و کردار چنانکه حرکت نجار در بریدن چوب . و انفعال اثر پذیرفتن چنانکه بریده ...
هفت فعل قلوب . [ هََ ف ِ ل ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسبت ، ظننت ، خلت ، علمت ، رأیت ، وجدت ، زعمت . (برهان ).
یاورپویه - کارواژه یاور
فال . (ع اِ) در عربی فَأل با همزه . شگون . ضد طیره ، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند. (منتهی الارب ). اغور. آغال . شگون . (ناظم الاطباء) ...
فال . (اِ) کپه . بخش بخش چیزی (چهارچهاریا بیشتر یا کمتر)، چنانکه گویند: گردو فالی یک قران ، یا گردوی تازه فالی صنار. (یادداشت بخط مؤلف ).- ...
فال . (اِخ ) دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 71 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است...
فال . (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 61 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است . دامنه ای گرمسیر و دارای 25...
فأل . [ ف َءْل ْ ] (ع اِ) فال . رجوع به فال شود.
فال زن . [ زَ ] (نف مرکب ) فالگیر. فالکباز. فالبین . طالعبین : به پیش زن فال زن برگذشت به مهتر نگه کرد و اندرگذشت . فردوسی .رجوع به فال شود...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.