کوته فکر. [ ت َه ْ ف ِ ] (ص مرکب ) کوتاه فکر. رجوع به کوتاه فکر شود.
اندیشگاه، think tank
جایی برای هم اندیشی و برنامه ریزی راهبردی برای نهادها یا کسانی که می خواهند آن برنامه ها را پیاده کنند.
کوتاه فکر. [ ف ِ ] (ص مرکب ) کوتاه اندیش . رجوع به کوتاه اندیش شود.
باریک فکر. [ ف ِ ] (ص مرکب ) آنکه اندیشه ٔ لطیف دارد. آنکه فکری دقیق دارد.
پریشان فکر. [ پ َ ف ِ ](ص مرکب ) پراکنده فکر. سرگشته . || مضطرب .
این دو واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
مانْز پاشْکیتی (مانز از اوستایی: مانز دَزوم= فکر + پاشکیت از کردی: پاشه که وت= اقتصاد + ی)
این دو واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
مانْز نِدیایی (مانز از اوستایی: مانز دَزوم= فکر + ندیا= انتقاد؛ سنسکریت + ی)
اصحاب فکر و وهم . [ اَ ب ِ ف ِ رُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گروهی از ستاره شناسان بوداییان هندند که به اوضاع فلک و نجوم و احکام منسوب ...