باغ
نویسه گردانی:
BAḠ
باغ
1) اشتقاق واژه . واژه فارسی دری و میانه «باغ»؛ فارسی میانه مانوی b'w ( بویس، ص 26)؛ سُغدی مسیحی g B' در اصل به معنای تکه یا پاره زمین، (بنونیست، ص 105؛ گرشویچ، ذیل ش 1136)؛ ختنی bؤga (بیلی، ذیل واژه) به معنای بخش، بهر؛ ارمنی bag (ایوازیان، ص 21؛ آچاریان، ج 1، ص 373) با معانی تکه، بخش، سهم، میراث، با واژه گاهانی ga ¦ ba ، اسم خنثی به معنای بخش، بهر، برخ (یسنا 51، بند 1؛ بارتولومه، ستون 952) و هندی باستان ga ¦ bha ، اسم مذکر به معنای بخش، ملک، بهر که در ترکیب ga ¦ mi- bha ¦ bhu (مونیر ـ ویلیامز، ص 763، ذیل همین ترکیب؛ ترنر، ذیل ش 9430) به معنی قطعه زمین یا سهمی از ملک آمده است، برابر و همگی از ریشه باستانی bag * (بخش کردن) هستند که مصدر بَخْتَن در فارسی میانه و بخشیدن در فارسی نو به معنی بخش کردن از آن آمده است. نظیر همین گسترش معنایی در واژه عبری leq ¦ e ¤ h (سهم، بخش) که بعداً معنی کشتزار یافته (و نباید با eqlum اَکّدی و حَقْل عربی به مفهوم مزرعه اشتباه شود) و در ho klإros و tئmإros یونانی نیز دیده میشود ( ایرانیکا ، ذیل «باغ»)، وام واژه آرامی ¦ a ¦ g ¦ ba در تلمود به معنی زمین مشترک نیز از همین اصل است (دالمان، ص 45).
واژه رَز در فارسی نو و میانه به معنی تاکستان (احتمالاً از ریشه raod (اوستایی «روییدن»)، در گویشهای طبری و خوانساری و گویشهای شمال غربی ایران مرادف واژه باغ و به همین معنی به کار میرود و بهترین شاهد آن ترکیب «خرمه رز» به معنای باغ خرّم، و «رزان» به معنی باغها و درختستانها، در تاریخ طبرستان است (ج 1، ص 72، 300؛ کیا، ص 238). کاربرد ترکیب Dadbaka-bag در کنار Dadbaka-ras و اطلاق آنها به زمین قابل کشت در اسناد یونانی اورامان از کاربرد همزمان باغ و رز به یک معنی از روزگار باستان حکایت دارد. هزوارش رز در فرهنگ پهلوی به صورت کَرْما (درعربی کَرْم) و در اسناد اورامان ونسا آمده است (آیلرز و مایرهوفر، ص 92، آیلرز و شاپکا، ص 379). واژه ایرانی پالیز که در فارسی نو به معنای مزرعه صیفی کاری است و در اصل به معنای مطلق باغ به کار میرفته و به صورت فالیز معرب شده، از صورت اوستایی pairi- za ¦ dae (و صورت مفروض فارسی باستان paridayda * ) است که وام واژه یونانی hت Parؤdeisos به معنای «آغل صحرایی چارپایان» بهشت و نیز «فردوس» عربی برگرفته از آن است.
منابع: ابناسفندیار، تاریخ طبرستان ، چاپ عباس اقبال، تهران 1320 ش؛ اوستا. یسنا. گاثاها، مجموعه اوستا، گاثاها: سرودهای زرتشت ، گزارش پورداود، تهران 1354 ش؛ ماریا ایوازیان، وام واژههای ایرانی میانه غربی در زبان ارمنی ، تهران 1371 ش؛ محمدصادق کیا، واژه نامه طبری ، تهران 1316 ش؛
H. Acharian, Haieren Armatakan Bar aran , Yerevan 1971; H.W.Bailey, Dictionary of Khotan Saka , London 1979; Ch.Bartholomae, Altiranisches Wخrterbuch, Strasburg 1940; E.Benveniste, Grammaire Sogdienne , 2.e Partie, Paris 1929; M. Boyce, A word list of Manichean Middle Persian and Parthian , Leiden 1977; G.Dalman, Aramجisch- Neuhebrجisches wخrterbuch , Frankfurt 1901; W. Eilers, M. Mayrhofer, "kurdisch bu ¦ z und die indogermonisehe "Buchen"-Sippe...", Mitteilungen fدr Die Anthropologische Gesellshaft Wien , 92 (1962); W. Eilers, V. Schapka, "Mitteliranische Mundarten" aus der Sammlung W. Eilers 1: Die Mundart von Chunsar , Wiesbaden 1976; Encyclopaedia Iranica, s.v. "Ba ¦ g ¦ " (by W. Eilers); I.Gershevitch, A grammar of Manichean Sogdian , Oxford 1961; M.Monier-Williams, A Sanskrit- English dictionary , Oxford 1976; R. L. Turner, A comparative dictionary of The Indo-Aryan languages , London 1973.
/ ایرج پروشانی /
2) سابقه . باغ از دیرینهترین روزگار وجود داشته و در همه تمدّنها از جایگاه با اهمیتی برخوردار بوده است. در قصص راجعبه آدم و حوا، این دو از بدو ظهور در باغ بودهاند (برای مثال رجوع کنید به سفر پیدایش، 2: 8؛ بقره: 35). قدیمیترین اشارهها به باغهای جهان، در برخی منابع تمدنهای کهن، چون مصر و چین، دیده میشود. وجود باغ در مصر قدیم از نقشهای آثار باستانی آن سرزمین پیداست. در طیوه (= طیبه/ تِبای/ تِب)، شهر قدیم و مشهور مصر، در نقشه باغی متعلق به چهارده قرن پیش از میلاد، حوضی دیده میشود منقّش به مرغان و پرندگان دریایی که گرداگرد آن نقشهایی از گیاهان و درختان میوهدار و نهالها و بوتههای گل وجود دارد (برای آگاهی از سابقه باغ در ایران رجوع کنید به ادامه مقاله).
در عصر اسکندر مقدونی، باغسازی در یونان پیشرفت بسیار کرد و باغهای زیادی در سرزمینهای یونانی ساخته شد. رومیها با اقتباس از باغهای یونانی، چه در اطراف ساختمانهای قدیم و چه به صورت مجزا، باغهای بسیاری احداث کردند. باغهای شهر رُم، که اغلب اقتباس از طرح باغهای شرقی است، نشانه توجه به زیباییهای طبیعی و نیز رفاه و ثروت طبقات متمکّن رومی است؛ بویژه آنکه آب وهوای شبه جزیره ایتالیا و فراوانی آب برای رشد و پرورش گل و گیاه مساعد بوده است. بر دیوارهای کاخ پمپئی، منظرههای زیبایی از باغ با نقش و نگار و به رنگهای مختلف دیده میشود. همچنین در تالار وسیع زیرزمینی آن باغچهای ساخته بودند با دیوارهای منقش به منظرههایی از باغهای سرسبز با درختان گل و میوه و پرندههای زیبا.
در قرن سیزدهم میلادی مارکوپولو به چین رفته و تفرجگاههای قوبیلای قاآن را دیده است. معمولاً در چین باغ به طور طبیعی به وجود میآید، و تصویرهایی که نقاشان چینی با هنرنماییهای خاص خود کشیدهاند، زیبایی آنها را با جلوههای خاصی نشان میدهد. باغهای ژاپنی به تأثیر از هنر باغسازی چینی ساخته شده است.
منابع : رجوع کنید به بخش باغ در سرزمینهای اسلامی، منابع ذیل «ه ».
/ عبداللّه چغتایی ( با اندکی تلخیص از: د. اردو ) /
3) باغ در نظر مسلمانان. اهمیت باغ در زندگی گذشته و حال مسلمانان ظاهراً از مفهوم فردوس، یعنی باغِ بهشت، که در قرآن وصف شده، سرچشمه گرفته است. وصف باغ بهشت در قرآن کریم ممکن است سرمشق بانیان باغهای شرق و غرب جهان اسلام قرار گرفته باشد ] باغ بهشت، آکنده از درختان گوناگون و چمنزارهای گسترده است که جویبارهایی در میان آنها میگذرد. برای تفصیل بیشتر و نشانی آیات رجوع کنید به بهشت * [ . بنابر این آیات، پاداش اعمال نیک به باغ آشکارا وابسته است. این پاداش همان «جنت» یا جای نجات و امن (= دارالسلام) است با چشمههای معطّر از کافور و زنجبیل، نهرهای روان، درّههای خرّم، لباسهای گرانبها، زیورهای مجلّل، تختهای بلندِ زرین و مُرصَّع، بالینهای آراسته بر تختها، باغها در طبقات مختلف، پلکانهای پیاپی، دروازههای متعدّد برای ورود به باغها، فضاهای بسیار باز، ضیافتهای رنگین، کاخهایی از زر و یاقوت و دیگر گوهرها، همنشینی با پدر و مادر و همسر و فرزندان، مصاحبتهای مهرآمیز و شادیبخش، چمنزارهای گسترده و جویبارهای پر پیچ و خم در میان آنها، درختهایی با شاخههای خمیده به زیربار میوه، اورنگهایی که میتوان بر روی آنها آرمید و قصرهایی که در آنها حور و غلمان از برگزیدگان پذیرایی میکنند. در وصف باغ بهشت در قرآن، از گل سخنی نیست، اما از درختان میوه و کوشکهای تابستانی و جویهای آبِ روان، که هوا را طراوت میبخشد، سخن فراوان است. این تصویر با تصویر واحهها، که استراحتگاهی خرّم و پر نعمت است، وجه مشترک بسیار دارد و از آن بس دلپذیرتر است. جنت و باغ یادآور زندگی مسرتانگیز و سرشار از نعمتهای جسمانی و روحانیاند که در آن آزار و خستگی واندوه و ترسی نیست، بلکه شادی و نعمتهای گوناگون فراوان است و هرگونه خواهش و آرزو برآورده میشود. این مفهوم، حتماً در تصور مسلمانان از باغ و در طرح باغهای دوران اسلامی مؤثّر بوده است.
منابع: رجوع کنید به بخش باغ در سرزمینهای اسلامی، منابع ذیل «ه ».
/ ژ. مارسه ( د. اسلام ) /
باغ (2) ،
باغ در سرزمینهای اسلامی.
الف) عربستان . باتوجه به اوضاع اقلیمی عربستان و از آنجا که بیشتر این سرزمین ریگزار است، وجود باغهای عالی یا بزرگ یا مشهور در آن قابل تصور نیست.
صحرای عربستان میان نجد، حضر موت، بلادعمان، حجاز و عسیر واقع است. در شمالِ شرقی این صحرا خط ریگستانی به طرف شمال امتداد دارد که از بینالاحساء والعضیم میگذرد و به دشت شام میپیوندد. حتی قرآن مکه معظمه را «واد (ی) غیرذی زرع» نامیده است (ابراهیم: 37). جز مناطق کوهستانی و برخی نواحی جنوبی، تقریباً همه شبه جزیره بدین حال است (درباره نباتات عربستان رجوع کنید به " اسناد بررسی گیاهشناسی هند " ، ج 7 و 8، که در آن مطالعات نیبور در عربستان بتفصیل بیان شده است). با این حال، در دوره قبل از اسلام در قسمتهایی از نجد و یمن و طائف و حیره باغهایی وجود داشته است. بعضی از دولتهای عرب نیز باغهایی نزدیک کاخهای خود احداث کرده بودند، چنانکه در دوره غسّانیان و لخمیان، در ذکر قصرها (مثلاً خُوَرْنَق * و سِدِیر در حیره) به این باغها اشاراتی شده است. این قصرها ترکیبی از قلعه و کاخ بوده و گمان میرود که درخت و گیاهان تزیینی داشته است.
در دوران خلفای اموی نیز در بیرونِ غالب شهرها کاخها و شکارگاههایی بنا شد که بیشتر آنها باغهایی محصور داشت؛ مثلاً قصرالحَیر * (فیلیپ حتّی، 1957 الف، ص 41 به بعد). از خصوصیات معماری زمان امویان، که بعداً عباسیان آن را ادامه دادند، ایجاد محوطه ای وسیع و محصور در اطراف قصرها بود که در آن جانوران وحشی، از قبیل غزال و خرگوش و گورخر و شترمرغ، نگهداریمیشد (یعقوبی، ص 263). قصرالحیر را هشام در 110 بنا کرد، و درکنار قُصَیر عَمرو چنین باغی وجود داشت که میان سالهای 94 و 97 به فرمان ولید در شرق اردن بنا شده بود. نمون معروف دیگر قصر «المِشَتّی'» * (قشلاق) است، که آن را نیز ولیدِ ثانی، که شکار را بسیار دوست میداشت، بنا کرد.
ب) لبنان و شام و فلسطین . این صفحات که در شمال شبهجزیره عربستان قرار گرفته سرسبزترین نقاط آن منطقه است. سطح بلند لبنان، تنوع نوع زمین، برخورداری از آفتاب و باران و آب و هوای معتدل، همگی موجب رشد و رویش درختان و گیاهان گوناگون است. جهت بعضی از وادیها شرقی ـ غربی و بعضی دیگر شمالی ـ جنوبی است، ازینرو میزان برخورداری آنها از آفتاب و باران متفاوت است، و همین تفاوت در رشد انواع مختلف باغ و درخت تأثیر میگذارد. در شرح گیاهان این ناحیه نهالهای گلدار و میوهدار را ذکر کردهاند، چنانکه فیلیپ حتّی از شقائقالنعمان و گل فردوس یاد کرده است (1957 ب، ص 41). پُست درباره میوههای سوریه، فلسطین و شبه جزیره سینا کتابی نوشته و در آن از 500 ، 3 نوع گیاه در لبنان و دو کشور همسایهاش یاد کرده است. دمشقی (قرن هفتم) نوشته است که در کوههای لبنان تقریباً نود قسم بوته و گیاه طبی وجود دارد و درختهای میوه در آنجا فراوان است (ص 193). تا امروز باغهای نارنگی و پرتقال صیدا در سراسر دنیا شهرت دارد. در عهد عتیق آمده است: «او مانند سوسنها گل خواهد کرد و مثل لُبْنان ریشههای خود را خواهد دوانید. شاخههایش منتشر شده، زیبایی او مثل درخت زیتون و عطرش مانند لبنان خواهد بود» (کتاب هوشع نبی، 14:5 و6).
ناحیه شام در عهد اسلامی دارالخلافه امویان و مرکز هنر معماری و باغداری بود. آب و هوای این منطقه مدیترانهای است و در آنجا از آغاز پاییز تا اوایل بهار، پی در پی، باران میبارد و در فصول دیگر هوا خشک است. در سوریه (شام)، هنوز همان گیاهانی کشت میشود که در دورانهای قدیم کاشته میشد، البته به استثنای آنهایی که اعراب از شرق آورده بودند. باغهای انجیر و زیتون و خرما و انگور در این ناحیه فراوان بود؛ چنانکه امروز هم همین میوهها، بعلاوه موز و پرتقال و نارنگی، از محصولات عمده آنجاست. در سوریه دو منطقه مستقل گیاهی به هم متصل است: یکی منطقه دریای مدیترانه و دیگری منطقه ارتفاعات آسیای غربی. این وضع طبیعی بر باغهای سوریه تأثیر بسیار داشته است. خلفای اموی در بیرونِ اغلب شهرها، کاخها و شکارگاههایی بنا کردند که بیشتر آنها دارای باغهای محصور به دیوار بود. اخیراً در شمال و مغربِ دریاچه طبریه باغی قدیمی به نام خِرْبة المنیه * کشف شده است که احداث ولیدِ ثانی بوده و در کناره شمالی بادیه خرابههای بعضی از کاخها باقی است که یکی از آنها به «اُسَیس» معروف است. باغهای این ناحیه، حدوداً در فاصله 130 کیلومتری مشرق دمشق، از ذخیره بارانهای زمستانی آبیاری میشدند. میگویند که قصرها را به دستور ولید اوّل ساخته بودند. در حواشی بادیه شام، بویژه در قسمت جنوب، نیز خرابههایی از این گونه قصرها و شکارگاهها دیده میشود.
ج) بینالنهرین و عراق . به نظر میرسد دنیای اسلام آشنایی با هنر ایجاد باغهای خوش منظر را به ایران مدیون باشد، که جایگاه اصلی بیشتر میوهها و بهترین سرزمین نهالهای دست کشت و زراعت آبی است (رجوع کنید به باغ در ایران * ). ریشه فارسی واژههای «بُستان» یا «فردوس»، صحت این حدس را تأیید میکند.
جهان اسلام دو سبک باغسازی را از ایران اقتباس کرد که در طّی قرون، کم و بیش میان ملّتها رواج یافت؛ یکی باغهای محدود به ایوانها و حیاطهای مشجّر، و دیگری املاک خارج شهر با وسعتی به اندازه تفرجگاههای که جای جای به عمارت کلاه فرنگی آراسته بود.
سبک نخست بر معماران عهد عباسی، که سامره را بنا کردند، تأثیر گذاشت. جوسقالخاقانی خلیفه المعتصم (حک : 218ـ227) عمارتی بود که در مقابل آن سه ایوان و یک دستگاه ساختمان قرار داشت و در عقب دارای گردشگاهی بزرگ و محصور بود. «بموازات دیوارهای محوطه، نهرهایی بود که باغچههایی کنارههای آنها را میپوشاند و حوضهای مرمرین و فوارهها و سایر تزیینات صحنه را تکمیل میکرد». ویوله که این طرح را وصف کرده است، مشابهت این باغها را با باغهای «سبک فرانسوی»، که فضای وسیع و خطوط مستقیم و جنبههای معماری دارند، متذکر میشود. شاید این خصوصیات مشترک صرفاً تصادفی نباشد و از وجود اصل مشترک بسیار کهنی حکایت کند. این باغهای «سبک فرانسوی»، که بهترین نمونه آن ورسای است، از سبک باغ ایتالیایی الهام گرفته و آن نیز به نوبه خود از سبک باغ یونانی ـ رومی متأثر بوده است، نظیر آنچه در پمپئی یا خانه ییلاقی هادریانوس میتوان یافت. باغهای مشرق زمین یقیناً در این سبک اخیر تأثیر بسیار داشته است.
خانه های شخصی عراق عصر عباسی نیز حتماً دارای باغهای اندرونی بودهاند. گفته اند که چون منصور الرصافه * را بنا کرد، قسمت اعظم آن باغ بود. در اشعار شاعران این دوره چون ابونواس (متوفی 198) و مسلمبنالولید (متوفی 208) و ابوتَمّام (متوفی 231)، وصف باغها و بوستانها مقام و محل خاصی دارد. در دوره دوم عباسی، بُحتری (متوفی 283) و ابنالمُعتَزّ (متوفی 296) و مُتَنَبّی (متوفی 354) اینگونه اشعار را به کمال رساندند.
در اشعار آنها باغهایی که خلفا و امیرانِ دربار ایشان ساخته بودند بتفصیل وصف شده است. عضدالدوله پس از ورود به بغداد در 367، با صرف هزینه بسیار، در پایین قصر خود باغی ساخت که شهرت فراوان داشت. برای توسعه این باغ، ساختمانهای اطراف را خراب کردند و چون زمین آن سنگلاخ بود، به حکم عضدالدوله نخست همه سنگها را بیرون آوردند و سپس جای آن را با خاک حاصلخیز پر کردند. برای آبیاری این باغ ابتدا چرخ آبکشی بر روی دجله ساختند؛ لیکن، چون از این طریق آب کافی به دست نمیآمد، امیر حکم داد که از دجله نهری حفر کنند. بدینسان، با فاصلهای دور در شمالِ بغداد با استفاده از فیلهایی که از هند آورده بودند، نهری حفر شد که خطیب بغدادی (ج 1، ص 106) ذکر آن را آورده است (نیز رجوع کنید به لسترنج، ص 235 به بعد). لسترنج تصریح کرده است که بر کناره غربی دجله، روبروی قصر تاج، باغهای زیبا و وسیعی ساخته بودند که به نام بستانالرّقه شهرت داشت. اسامی برخی از باغهای مشهور این دوره از این قرار است: بستان ظاهر (همان، ص 176)؛ بستان حفص (همان، ص 189)؛ بستان طاهر (همان، ص 110).
د) مصر و افریقیه . هنرِ طولونیان، امرای مصر در قرن سوم، به هنر عهد سامره نزدیک بوده است. در خانههای شهر فسطاط که میتوان آنها را به این دوره منسوب دانست، اتاقها رو به حیاطی باز میشد که در وسط قرار داشت. در حیاط گودالهایی بود محصور به آجر که بعضی را با آب و بعضی دیگر را برای پرورش گیاه با خاک پر میکردند. بعلاوه، اهالی آن در ایجاد باغ ذوق فراوانی نشان میدادند. ناصرخسرو به باغهایی اشاره میکند که بر بامها قرار داشت: «بر سر بامها هم درخت نشانده باشند و تفرجگاهها ساخته» (ص 79) یا «از ثقات شنیدم که شخصی بر بامِ هفت طبقه باغچهای کرده بود و گوسالهای آنجا برده و پرورده تا بزرگ شده بود و آنجا دو لابی ساخته که این گاو میگردانید و آب از چاه برمیکشید و بر آن بام درختهای نارنج و تُرنج و موز و غیره کِشته و همه در بار آمده و گل و سِپَر غَمها همه نوع کِشته» (همان، ص 89ـ90). مورّخان، در ذکر عمارات قدیم اسلامی در مصر، از قصری نام بردهاند که خُمارَوَیه دوم (270ـ282)، حاکم خاندان طولونی، بنا کرده بود. مثلاً لیبان (ص 297) میگوید که گرداگرد این قصر باغچههای بزرگی بوده است که در آنها آیات قرآنی را با رجههای گل نوشته بودند. باغ وحشی نیز به این قصر پیوسته بود. از بالای یکی از ایوانها سراسر قصر و منظره زیبای باغ دیده می شد. در 427 المستنصر، خلیفه فاطمی، بعضی از دارایی های گرانبهای خود را فروخت. مقریزی از جمله داراییهای او باغی را ذکر کرده است که خاکش از هند (نزدیک رود گَنْگ و جَمْنا) و گلگشتهایش از عنبر بوده است. امیران بنیاغلب، در زمانی که افریقیه را از جانب عباسیان اداره میکردند، آداب و رسوم رایج بغداد را در سراسر سرزمین بربرها رواج دادند. این امیران نخست یک اقامتگاه و سپس اقامتگاه دیگری در حومه شهر قیروان بنا کردند. اقامتگاه دوم رقّاده * خوانده میشد و با شهر هفت کیلومتر فاصله داشت. به قول بکری، بیشتر محوطه اطراف بنا، که با دیواری به طول بیش از ده کیلومتر محصور شده بود، قاعدتاً به صورت باغ درآمده بوده و از طریق آب انبارهایی که آثار آنها هنوز باقی است، آبیاری میشده است. وسیعترین نوع تجهیزات آبرسانی حوض چهارگوش و بزرگی با دیوارهای محکم بود که از دو طرف با ستونهایی محافظت و تصویر عمارت رفیع کلاه فرنگی در آن منعکس میشد.
در افریقیه، به رغم سختیهایی که در قرن پنجم سبب ویرانی کشور شد، سنتِ این نوع اقامتگاههای ییلاقی، ظاهراً ادامه یافت. در قرن هشتم، در عهد حکومت حفصیان در تونس، باز به باغهایی برمیخوریم. مِلک وسیعی به نام ابوفِهْر، متعلق به المستنصر (حک : 647 ـ 675) در مجاورت پایتخت (نزدیک روستای فعلی عریانه)، خصوصیات متعدّدی داشت که پیش درآمد ذوق مغربی در ایجاد «اَجْدال» بود. ابنخلدون آن را با تفصیل فراوانی، که معمول او نیست، وصف میکند: «در آنجا انبوهی از درختان یافت میشد که قسمتی از آنها بر روی داربست قرار داشت و بقیه به حال خود رها شده بود تا آزادانه رشد کند. شاخههای درختان لیمو و نارنج با شاخههای درختان سرو در هم تنیده بود و زیر آنها مورد و یاس به نیلوفر آبی لبخند میزد. در میان این بیشهها، باغ بزرگی گرداگرد دریاچهای را، که از پهناوری با اقیانوس پهلو میزد، احاطه کرده بود آب را از طریق آبارهای قدیمی، که قبلاً آب قرطاجنه * را تأمین میکرده است و المستنصر از خاندان حفصیان آن را تعمیر کرده بود، به آنجا میآوردند. سپس آب از راه مجرایی بزرگ به مخزنی چارگوش، که به منزله حوضچه لایروبی بود، میریخت و از طریق نهر نسبتاً کوتاهی به استخری بزرگ داخل میشد و چون گردابی خروشان آن را پر میکرد. در دو سر استخر، دو عمارت بزرگ و کوچک به شکل کلاه فرنگی قرار داشت که سقف آنها بر ستونهایی از مرمر سفید تکیه داشت و دیوارهایشان با نمایی از مرمر سفید تزیین شده بود».
در همین دوره، سلاطین مَرینی مراکش باغهای وسیعی، نظیر آنچه مجاور کاخ فاس الجدید به نام امین المرینیه بود، احداث کردند که در آنها ایوانها و عمارتهای کلاه فرنگی مرتفعْ مشرف بر نهالستانها و چمنزارهای اطراف بود. این گردشگاه، که بعد از سقوط مرینیه متروک ماند، در فاصله سالهای 1240 و 1250 به دستور مولای عبدالرحمن، سلطان علوی، تعمیر شد. همین سلطان «اَجدال» مراکش را، که الناصری مورخ متأخّر وصف کرده است، بنیاد نهاد. اجدال، گردشگاهی عظیم یا مجموعه باغهایی بود که در آنها یک یا دو نوع درخت میوه یا گلهای معطّر بومی یا وارداتی برای فروش پرورش مییافت. میان این باغستانها دریاچههایی ساخته بودند که در آنها قایقهای تفریحی رفت و آمد میکرد. جویهایی که به این دریاچهها میریخت آبِ باغها را تأمین میکرد و حتی چرخهای آسیابها را به حرکت درمیآورد. عمارتهای کلاه فرنگی نیز در این قسمت مرکزی بر پا بود.
هنوز هم میتوان این نوع محوطهها را در اجدالِ شهرهای سلطنتی مراکش، مانند مَرّاکُش یا مَکْناسه، یافت. اجدال، دور از تراکم مرکز شهر، مجاور اقامتگاه سلطنتی، از ضمایم ییلاقی کاخهای شهری و خود مِلکی است پر درآمد که خزانه سلطان را انباشته میسازد؛ در ضمن، محلی برای تفریح و استراحت حرم وی نیز به شمار میرود. این نوع نهالستانها ممکن است با سنّتِ شرقی باغهای سلطنتی پیوندهایی داشته باشد؛ با اینهمه، نام و مشابهت کلی آن با املاک وسیع سران بربر باعث شده به جستجوی الگویی بپردازند که الهامبخش آفرینش آن بوده است. اما این نکته در باب «ریاض»، یعنی باغ داخلی کاخها و منازل پر تجمّل شهرهای مسلماننشینِ غرب، صادق نیست. تقریباً مسلم است که اصل این سبکِ باغ را باید در ایران، که طرح آن در قالیهایش برجای مانده، سراغ گرفت که از تقاطع خیابانهای مستقیم عمود بر یکدیگر و سبزهزارهای مربع شکل پُر از درختان میوه و گیاهان زینتی پدید میآید. گاه نهرهای آب از خیابانها میگذرد و گاه در محلّ تقاطع خیابانها آبنمایی دایر است که آب در آن فواره میزند. در انتهای باغ، خانهای ییلاقی مشرف بر این چشمانداز است، مگر آنکه باغ از دو یا چهار طرف با ایوانهایی محصور شده باشد، که در این وضع درِ بناها به این فضای باز گشوده میشود. به نظر میرسد که ریاض در حقیقت همان حیاط باشد که وسیعتر و زیباتر گشته است. طرح آن را با معماری خانه میریزند و، در واقع، مکمّل آراستگی خانه است.
اگر خانههای مغربی را با حیاط درونیشان اقتباسی از خانههای ستوندار یونانی ـ رومی بدانیم، باید گفت ریاض، که فضای این حیاط را پُر میکند، ظاهراً، مانند بسیاری از عناصر تمدنهای اسلامی مشرق زمین و مغرب زمین، میراث ایران است. اینکه مغرب زمین از چه دورهای این سبک را اقتباس کرده است بر ما معلوم نیست، ولی نشانههای آن را در نیمه اول قرن ششم مییابیم.
بر اثر حفاریهایی که در مراکش در زیر خرابههای اولین مسجد کُتُبیه شده است، طرح یک ریاض کوچک کشف شده که میتوان آن را متعلق به دوره علیبنیوسف مُرابطی (حک : 500ـ537) دانست. دراینجا حیاطی مستطیل شکل با دو خیابان متقاطع میشود. بقایای کاستیلجو نیز، که نزدیک مِرْسیه کشف و ظاهراً به دستور ابنمَرْدَنیش (حک : 541 ـ 566) بنا شده است، اتاقهایی دارد که ریاضی را در میان گرفته است. چند خیابان متقاطع و دو عمارت کلاه فرنگی در دو سوی باریکتر این ریاض دیده میشود.این نوع ریاض ظاهراً از قدیم در اندلس معمول بوده است. در قرن هشتم ابنلیون، شاعر غرناطی، مشخصات آن را وصف میکند: «در قسمت مرکزی، سایه داربستها بر خیابانها میافتد و باغچههای پرگل، مانند حاشیهای آنها را در برمیگیرد.» خانه دلگشای ییلاقی، که مورد و گل سرخ رونده آن را احاطه کرده است، استراحتگاهی است که از آنجا میتوان با یک نگاه مناظر اطراف را از نظر گذراند. سلاطین آلنصر غرناطی، این مایه از معماری خانگی را به سبک معماری مجلّل قصرهای خود افزودند. در الحمرای محمد پنجم (حک : 763ـ793) حیاطِ معروفِ «شیرها» در حقیقت یک ریاض است. خیابانهای متقاطع، که عرصه را صلیب وار به چهار قطعه تقسیم میکند، ظاهراً به قصد درختکاری ایجاد شده بود. در دو ضلع عرضی مستطیل، دو عمارت کلاه فرنگی وجود دارد که در فضای باغ پیشروی کردهاست. علاوه بر این باغ داخلی، میهمانانِ الحمراء «جنان العَریف» را نیز در اختیار داشتند. در اینجا نیز باغچهها و جویهایی که آب آنها از فوارهها تأمین میشود و همچنین سرسراهایی در پیرامون فضای باز میبینیم.
بسیار محتمل است که این سَبک باغِ شهری، که منشأ آن ایران است، از راه اندلس به سه کشور شمالِ افریقا راه یافته باشد. در مراکش، احمد المنصور، از آل سعد، از الحمراء الهام گرفت و در مقیاسی وسیع از طرح آن در بنای قصر بدیع مَرّاکُش (986ـ1012) تقلید کرد. این قصر صحنی با ابعاد 135 و 110 متر داشت که با بناها و عمارتهای کلاه فرنگی محصور شده و بر باغچههایی مشرف بود که در گوشه و کنار آن استخرهای وسیع وجود داشت. در دوران معاصر، در شهرهای مغرب، مانند مَرّاکُش و فاس، نیز ریاضهای زیبایی احداث شده است. اندلسیهای رانده شده از اسپانیا، که به تونس پناه آورده بودند، این اسلوب را در شهرهای این کشور رایج کردند. اما در الجزایر، باغهای زیبای خانههای ییلاقی، که در حومه شهر الجزیره پراکنده است، در زمره تجملهایی بود که دزدانِ دریایی حاکم بر آن سرزمین از آن برخوردار بودند و بسیاری از اسیران ایشان در سراسر سال به محافظت و مراقبت از آنها میپرداختند.
ه ) اندلس . احتمالاً هنر باغآرایی همزمان با تأسیس خلافت اموی در اندلس از شرق اسلامی به آن سرزمین انتقال یافت و با سنن بومی آنجا درآمیخت و مسلمانان اندلس هم در احداث باغهای میوه و هم در زمینه احداث باغهای تزیینی به پیشرفت بسیار نایل آمدند و این کار را با پژوهشهای علمی در شیوههای کشاورزی توأم کردند. توفیق بینظیر مسلمانان اندلس در زمینه باغداری مرهون اطلاعاتی بود که در گیاهشناسی داشتند. حکومت، گروهی را که «مبعوثین» نامیده میشدند، برای جمعآوری انواع نهالها و درختها و بذرها به نقاط مختلف جهان میفرستاد. در اطراف شهر، برای پرورش نهالهای بومی و خارجی باغهای مخصوصی وجود داشت و نتایج تجربههای علمی به صورت جدول و دستور عمل نوشته میشد تا برای عموم مفید باشد. کوشش گیاهشناسان اندلسی تنها به جمعآوری نباتات و کسب اطلاعاتی راجع به خصایص آنها منحصر نبود، بلکه هر ابزار نو و هر طریقه جدید را، که گمان میرفت در پرورش نباتات یا آبیاری و کشاورزی سودمند باشد، گردآوری میکردند. ظاهراً آنها در حدود دو هزار نوع نهال و گیاه به فهرست نباتات قدما افزودهاند، و درباره عصاره نباتات و خواص پوست و برگ گیاهان مختلف اطلاعات بسیار ارائه دادهاند (اسکات ). مسلمانان اندلس کیفیت زمین و خاک این ناحیه را از اقوامی که قبلاً در آن زندگی میکردند بهتر میشناختند. اینان به بسیاری از دقایق علوم کشاورزی و گیاهشناسی که تا آن زمان شناخته نبود پیبردند و به روشهای جدیدی در کشت و زرع دست یافتند که بر روشهای مرسوم در دشتهای عراق و وادیهای حاصلخیز مصر مبتنی بود. این دو منطقه از دورانهای قدیم، حتی پیش از پیدایش علم تاریخنویسی، به باغهای سرسبز جهان معروف بودهاند (همان). خلفای مسلمان در ادوار مختلف از باغداری و باغداران حمایت میکردند و، با آنکه قبلاً در این نواحی روشهای آبیاری وجود نداشت ، به اندک زمانی اراضی تغییر صورت داد و بیابانها سبزهزار شد و باغهای زیتون و نارنج و انجیر و انگور در همه جا پدید آمد. کارشناسان آبیاری به فعالیت پرداختند و در بعضی از نقاط چاه و در نقاط دیگر آبگیر و استخر و در نقاطی کاریز و آبراهههای زیرزمینی و در برخی جاها سدّ احداث کردند. بعضی از این سدها عظیم بود. علاوه بر این، به تقویت زمین و تولید کود هم توجه خاص مبذول میشد و به این منظور از خاکستر و غلات بیمصرف و میوههای پوسیده و خون و استخوان استفاده میکردند. کشتکاران بتجربه دریافته بودند که برای هر نوع گیاه و نهال از چه نوع کودی به منظور تقویت زمین استفاده کنند، و از این راه به شیوههای بسیار تازه و بدیع دست یافتند (همان).
انواع میوه را از نقاط مختلف به اسپانیا میآوردند و پرورش میدادند و میگویند که سیبِ اندلس به اندازه گرمک میشد و شاهتوت آنجا را به بغداد میبردند (ولی محمد، ص 7). در نتیجه سعی و کوشش مسلمانان اندلس، میوههایی چون توتفرنگی و لیمو و بِه و خرما و انجیر و موز و انار و پسته و بادام و زعفران از نقاط دیگر جهان به اروپا رسید (اسکات). دور باغها را با بوتههای گل سرخ و با شاخ و برگ و نی محصور میکردند و شاخههای درخت انگور را بر آن میانداختند. بوی خوشِ این گلها فضا را تا فاصلهای زیاد معطر میکرد. در اطراف سَرَقُسْطَه، طُلَیطُلَه، اِشبیلیه، المریه و نقاط دیگر، فرسنگها باغهای وسیع وجود داشت، و اگر کسی بر بالای برجی میرفت تا چشم کار میکرد باغ میدید، و از جَبَلِطارِق تا بَرْشَلونه در کناره دریای مدیترانه یکسره باغ به نظر میرسید (همان).
باغبانان اندلس، برای پرورش و ایجاد باغ، صدها روش پدیدآورده بودند که بعضی از آنها تا به امروز معمول است؛ به تقلید از حدائق معلّقه بابل، باغهای معلق، اما به مقیاس کوچکتر، ایجاد کرده بودند و در آرایش گل و بوته و سبزه و در ساختن خیابانهای پرپیچ و خم و نشیمنگاههای زیبا در گوشهها، و فوارههای پوشیده استادی تمام داشتند. با گُل بر فرش زمردین سبزه عباراتی مینوشتند و با گلها و گیاهان خزنده و بالارونده نقشهای بدیع و مشجّر میساختند و در گلکاری تناسب و هماهنگی رنگها را رعایت میکردند. در پرورش گل سرخ چنان مهارت داشتند که در همه فصلها باغهایشان از آن پر بود. فراوانی گل سرخ در قرطبه به حدی بود که دوازده و نیم کیلو گرم گل فقط به دو درهم به فروش میرسید (همان).
منابع: علاوه بر قرآن و کتاب مقدس. عهد عتیق؛ ابن لیون؛ احمدبنعلی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ] محمدبنابیطالب دمشقی، من کتاب نخبه الدهر فی عجائب البّر و البحر ، چاپ عبدالرزاق اصفر، دمشق 1983 [ ؛ عبدالحمید لاهوری، پادشاهنامه ، (مجموعه آثار هندی)، ج 1، ص 2، 24ـ26، 47، ج 2، ص 223؛ لیبان، تمدن عرب ، ترجمه اردو؛ احمدبنعلی مقریزی؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش، ولی محمد، سفرنامه اندلس ، لکهنو 1927؛ احمدبناسحاق یعقوبی، کتاب البلدان ، لیدن 1967؛
Abu'l- Fadl ، Alla ¦ m ¦ â , A ¦ ' ¦ â n-i-Akbar ¦ â , tr. Jarret, II, 361;Aly Bahgat, Gabriel, Fouilles d' Al-Foust ¤ a ¦ t ¤ ; I92I; Bakr ¦ â , Description de l' Afrique septentrionale , no. 27, tr. Slane, 62; Brunschvig, Deux rإcits de voyages inإdits en Afrique du Nord au XV s; Adorne, I96-I99; J. Gallotti, Le jardin et la maison arabe du Maroc , Paris [1926]; Haedo, Topographia e historia... de Argel , Valladolid I6I2, chap CL; philip khأri Hitti, History of Syria , London 1957; idem, Lebanon in history, form the earliest times to the present , London 1957; Ibn Khaldu ¦ n, Histoire des Berbe res , Traduite de l' arabe par le baron de Slane, Paris 1925- II, 339-340; G.Le Strange, Baghdad during the Abbaside Caliphate , London 1924; G. Marµais. L'architecture musulmane d'Occident: Tunisie, Algإrie, Maroc, Espagne et Sicile , Paris [1955], 27-28, 3Io, 404-405; idem, Mإlanges , i, Les Jardins de l'Islam ; Nasiri, Kitab al- Istik ¤ s ¤ a ¦ ' , tr. Fumey (Archives marocaines) x, I907, II7; Niebuhr, in Records of the botanical survey of India ; G. E. Post; Samuel Parsons Scott, History of the Moorish empire in Europe , London 1904; Solignac, Recherches sur les installations hydrauliques de Kairouan et de la steppe tunisienne du VII, au XI, sicle , Algier I953; H. Viollet, Description du palais d'al- Moutassim ب Samarra - Extrait des mإmoires prإsentإs ... ب l' Acadإmie des Inscriptions , xii, Part II, I909;
نیز رجوع کنید به منابع ذیل بند «و. هند و پاکستان».
/ ژ. مارسه ( با اندکی تلخیص از: د. اسلام )؛ ( با اضافاتی از: عبداللّه چغتایی، د. اردو )
واژه های همانند
۴۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
باغ چین . (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 8 هزارگزی شمال باختری بجنورد بر سر راه مالرو عمومی بجنورد به مانه ...
باغ پشم . [ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قائد رحمت بخش زاغه شهرستان خرم آباد که در 15 هزارگزی شمال خاوری زاغه و 3 هزارگزی شمال راه شو...
باغ بید. (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد که در 24 هزارگزی شمال باختر نیر و در 20 هزارگزی شمال جاده ٔ نیر به ابرقو واق...
باغ بخشی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که در 115 هزارگزی جنوب باختر خواف و 7 هزارگزی جنوب ...
باغ برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان اسفندقه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 112 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 3 هزارگزی جنوب راه فرعی...
باغ بزم . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان که در 18 هزارگزی جنوب باختری مشیز و 3 هزارگزی باختر راه مالروطو...
باغ بکر. [ غ ِب َ ] (اِخ ) باغی به اصفهان و یکی از چهار باغ معروفی که در محاسن اصفهان ذکر آن آمده است : باغ بکر همچون دختر بکر آراسته ...
باغ آقا. [ غ ِ ] (اِخ ) باغی در زریسف کرمان از بناهای سیدابوالحسن بیگلربیگی . حکام کرمان خلعت دولتی را در آن باغ می پوشیدند. این باغ بعده...
باغ آهو. [ غ ِ ] (اِخ ) باغی است از باغهای هرات . (آنندراج ).
باغ ارم . [ غ ِ اِ رَ ] (اِخ ) باغ اساطیری معروف به دمشق . باغ شدادبن عاد. (ناظم الاطباء). بهشتی که شدادساخت . (هفت قلزم ). و رجوع به شدا...