اجازه ویرایش برای همه اعضا

فتح

نویسه گردانی: FTḤ
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هَپت (اوستایی: هَپتی)
اَوَژ avaž (سنسکریت: اَوَجی)
پَراج (سنسکریت: پَراجی)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
قلعه فتح علی . [ ق َ ع َ ف َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقعدر 30هزارگزی شمال باختری دشتیاری کنار ...
فتح آباد علیشاه . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس ، که در 109 هزارگزی شمال طبس قرار دارد. جلگه ای گرمس...
فتح آباد سربنان . [ ف َ س َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربنان بخش زرندشهرستان کرمان ، که در 45 هزارگزی شمال خاوری زرند وپنج هزارگزی راه...
غزوه ٔ فتح مکه . [ غ َزْ وَ ی ِ ف َ ح ِ م َک ْ ک َ ] (اِخ ) یاغزوه ٔ عام الفتح . رجوع به فتح مکه و عام الفتح شود.
فتح‌الله مجتبایی (متولد ۱۳۰۶ در تهران)، نویسنده و مترجم ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. محتویات [نمایش] زندگی [ویرایش] فت...
فتح بن سیدالناس . [ ف َ ح ِ ن ِ س َی ْ ی ِ دِن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به ابن سیدالناس شود.
فتح آباد معین زاده . [ ف َ دِ م ُ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان که در بیست هزارگزی شمال باختری رفسنجان و چهار...
فتح آباد یزدان آباد. [ ف َ دِ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان ، که سر راه مالرو زرند به بافق قرار دارد. جلگه ای ...
فطح . [ ف َ ] (ع مص ) پهن کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || با چوبدستی زدن . (از اقرب الموارد). || انداختن زن بچه را. (آنند...
فتة. [ ف ِ ت َ ] (ع اِ) سبو. ج ، فتون . (منتهی الارب ). لام الفعل آن به تاء بدل شده است . (اقرب الموارد). || ثمر تازه شبیه به حبةالخضرا. (...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۳ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.