اجازه ویرایش برای همه اعضا

ناظر

نویسه گردانی: NAẒR
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
جاگرَت jãgrat (سنسکریت؛ جاگر= نظارت + «اَت»)
آخژاک ãxžãk، آخژَت ãxžat، آخژار ãxžãr (آخژ از اوستایی: آخش= نظارت + «اک، اَت، آر»)
دَسوژارdasužãr، دَسوژاک dasužãk، دَسوژَت dasužat (دَسوژ از اوستایی: دَثوشو= نظارت + «آر، آک، ات»)
نیهَراک niharãk، نیهَرار niharãr، نیهَرَت niharat (نیهَر= نظارت؛ اوستایی + «آک، آر، اَت»)
نیرازَت nirãzat، نیرازاک nirãzãk، نیرازار nirãzãr (نیراز= نظارت؛ اوستایی + «اَت، آک، آر»)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ناظر مازندرانی . [ ظِ رِ زَ دَ ] (اِخ ) طاهر (میرزا...) متخلص به ناظر. از شاعران قرن سیزدهم و از ملازمان شاهزاده ملک آرا است . او راست :وفا از ن...
ناذر. [ ذِ ] (ع ص ) نذرکننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). آنکه نذری منعقد کرده است . || فلان ناذر الی بعینه ؛ اذا شد النظر ال...
ناذر. [ ذِ ] (اِخ ) از نامهای مکه است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ناضر. [ ض ِ ] (ع ص ) روی تازه و باآب و نیکو. (منتهی الارب ). روی تازه ٔ با رونق و بهجت . (ناظم الاطباء). حسن . (اقرب الموارد) (المنجد):وجه نا...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.