آلهی
نویسه گردانی:
ʼALHY
به ضم ل. پیدا و عیان در گویش کازرونی(ع.ش)
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۶ ثانیه
الحی . [ اَ ] (ع اِ) اَلح . ج ِ لَحْی . (از اقرب الموارد). رجوع به لحی شود.
آب الهی . [ ب ِ اِ لا هی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب محض و خالص از نباتی .
الهی بک . [ اِ لا ب ِ ] (اِخ ) یکی از بیگهای کردستان و از جمله ٔ شاعران بود. بسبب جرمهایی که مرتکب شده بود به امر یاوز سلطان سلیم اعدام گر...
گز الهی . [ گ َ ] (اِ) گزاکبری و آن چهل و یک انگشت است . (آنندراج ) (غیاث ).
فتح الهی . [ ف َ اِ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، که در 47 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. دامنه ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عدل الهی، از صفات خداوند متعال به معنای دادگری در افعال و تنزّه از فعل قبیح. عدل در نظام تکوین و تشریع دارای جایگاه ویژهای است و انسان بر اساس فطرت خ...
قضای الهی معانى مختلف واژه "قضاء" " وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْ...
اصغر الهی (۱۳۲۳ مشهد - ۱۲ خرداد ۱۳۹۱ تهران)[۱] نویسندهٔ معاصر ایرانی بود.
رمان «سالمرگی» این داستاننویس برنده جایزه گلشیری شد.
محتویات [نمایش]...
"مشیت" از مادهی "شیء" مصدر "شاء، یشاء" است که در لغت از آن به اراده تعبیر شده؛ و در اصطلاح به معنی تمایل یافتن به سوی چیزی تا حدّی که به طلب آن چیز...