مغرور
نویسه گردانی:
MḠRWR
این واژه عربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
وستار vastâr (پهلوی)
فنودیچ fonudic (فنود: تعصب؛ پارسی دری + پسوند دارندگی «ایچ» که در زبان سغدی به کار می رفته است)
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مغرور. [ م َ ] (ع ص ) فریفته . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گول خورده و فریفته شده . (ناظم الاطباء) : تو مغرور خو...
مقرور. [ م َ ] (ع ص ) خنک و سرمارسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خنک و سرمازده و سرمارسیده و گرفتار سرما. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :...