کمال
نویسه گردانی:
KMAL
این واژه تازى (اربى) ست و برابرهاى پارسى آن چنینند: این واژه تازى (اربى) است و برابر پارسى آن اینهاست: اُسپورى Ospuri (پهلوى: کمال ، تمامیت ، غایتمندى- در پهلوى اُسپوردن Ospurdan : کامل-تکمیل-تمام-مرتب کردن ، به کمال رساندن) ، اُسپوریکى Ospuriki :پهلوى:تمامیت،
کاملیت، جامعیت) ، در پهلوى اَکایى (اَکاییهْ) Akayi : کاملیت ، کمال ، تمامیت - اَکایش Akayesh (پهلوى: اَکاییشْنْ : تکمیل ، تتمیم - اَکایشنیک Akayeshnik : پهلوى : مکمل ، متمم ) ، بَوِندى/ بَوَندَکى Bavendi/Bavandaki (پهلوى: تمامیت، کمال، کاملیت -در پهلوى: بَوِندیدنBavendidan
: تکمیل-تمام-کامل کردن ) ، بوندگى Bundegi (پهلوى: کاملیت ، تمامیت ، کمال) ، پادیساریکى Padisariki (پهلوى: مکملیّت ، کمال ، مُتمّمیت ) ، پرداچى Pardachi (پهلوى: تمامیت ، کمال، و ...) ، پَساختى Pasaxti (پهلوى: کمال ، تمامیت -٢: موافقت، مطابقت-٣: اختلاط ، تلفیق
و ..) در پهلوى تونایى Tunayi (توناییهْ) : کاملیت ، کمال ، تمامیت - تونایش Tunayesh (توناییشْنْ : تکمیل ، تتمیم ، کامل سازى) ، دیرانایى Diranayi (پهلوى: کاملیت، تمامیت ، وسعت ، کمال ) ، در پهلوى اُسپوریهیدن Ospurihidan (سْپورّیهیتن) : تکمیل-تتمیم کردن - کمال
بخشیدن - به کمال-غایت رساندن ، پارُنى Paroni (پهلوى : کاملیت ، جامعیت ، اصلحیت، کمال) ، ویسپورى Vispuri (پهلوى: کاملیت ، تمامیت ، جامعیت، کمال) ، آرَستگى Arastegi (پارسى درى ، کاملى ، مقدوریا ، کمال) ، پُروندى Porvandi (پارسى-پهلوى: کمال ، تفصیل ، تبسیط) ،
رساوندى Rasavandi (پارسى: کاملیت ، رسندگى ، غایت رَسى ، کمال ) ، اَپیکاستى Apikasti (پهلوى: بى کاستى بودن ، کاملیت ، تمام و کمال بودن) ، بى آکى Bi-aki (پارسى-پهلوى: بى عیبى ، کمال ، Perfectness )
واژه های همانند
۱۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالعطاء محمودبن علی بن محمود کرمانی ، متخلص به خواجو. رجوع به خواجوی کرمانی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالغنایم عبدالرزاق بن ابی الفضایل جمال الدین کاشانی . از عرفای بزرگ عهد سلطان ابوسعید بهادرخان و از م...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفتح بنداربن ابونصر خاطری رازی . رجوع به بندار شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالوفاء شیرازی . رجوع به ابوالوفاء کمال الدین و تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 349 شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوحفص عمربن احمدبن هبةاﷲ حلبی (586 - 660) فقیه و محدث . و رجوع به ابن العدیم و عمربن احمدبن هبةاﷲ شود...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوشجاع زنجانی . رجوع به ابوشجاع کمال الدین زنجانی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوعمر الابهری وزیر طغرل بن ارسلان . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 532).و رجوع به ابوعمر ابهری و دستور الوزرا ...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عمربن احمد... رجوع به احمدبن عمربن احمد شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عمربن شیبانی ... رجوع به احمدبن عمر شیبانی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عیسی العسقلانی معروف به ابن القلیوبی . و رجوع به ابن القلیوبی شود.