سوز
نویسه گردانی:
SWZ
سَو°ز° به معنی رنگی آبی ، آبی کمرنگ مثل کسی چشم آبی داشته باشد به او چشم سَو°ز° میگویند. ßaus , sauz لهجه پارسی غور
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مایه سوز شدن . [ ی َ / ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سرمایه بالتمام یا نزدیک به تمام از دست بشدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
چراغ پیه سوز. [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی چراغ روغن چراغی . چراغی که سوخت آن از روغن پیه بود. قسمی چراغ دارای فتیله ٔ ...
حسین جهان سوز. [ ح ُ س َ ن ِ ج َ ] (اِخ ) رجوع به حسین غوری و کلمه ٔ غوریان شود.