اجازه ویرایش برای همه اعضا

امر

نویسه گردانی: ʼMR
(= دستور) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ پیژ peyž (مانوی: peys)، 2ـ راشن râŝan (اوستایی)، 3ـ آژنا âžnâ (سنسکریت: âjnâ)، 4ـ فرمان farmân، دستور dastur (پارسی نو)، 5ـ ایسانا ïsânâ (سنسکریت: ïśana) 6ـ چشاپ caŝâp (سغدی: caxŝâpat).****فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان ابار. رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان فاخوری بیروتی . رجوع به عمر فاخوری شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن ابی دلف . رجوع به عمر دلفی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن عبدالعزیزبن عمربن مازة، مکنی به ابومحمد و ملقب به برهان الائمة و حسام الدین و مشهور به صدر شهید. از اکابر حنفیه ٔ ...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن مروان . رجوع به عمر اُموی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن منذربن زبیربن عبدالرحمان بن هبار مطلبی اسدی قرشی . اولین تن از ملوک بنی هباردر سند. رجوع به هباری ...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز شطرنجی . رجوع به عمر شطرنجی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابراهیم باجمال . فقیه و متصوف اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری (857 - 916 هَ .ق ). رجوع به باجمال ش...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی ربیعة. رجوع به عمر مخزومی (ابن عبداﷲ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد بامخرمه . رجوع به عمر بامخرمة شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.