امر
نویسه گردانی:
ʼMR
(= دستور) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ پیژ peyž (مانوی: peys)، 2ـ راشن râŝan (اوستایی)، 3ـ آژنا âžnâ (سنسکریت: âjnâ)، 4ـ فرمان farmân، دستور dastur (پارسی نو)، 5ـ ایسانا ïsânâ (سنسکریت: ïśana) 6ـ چشاپ caŝâp (سغدی: caxŝâpat).****فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) یکی از قبایل عشیرالکبیرة است . (از معجم قبائل العرب ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) (متوفی به سال 7 هَ . ق .) ابن الاکوع یا عامربن سنان الاکوع بن عبداﷲبن بشیر الاسلمی . از شعرای عرب بود و او راصحبتی بو...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوعبیدةبن جراح صحابی است که نامش عامربن عبیداﷲبن الجراح است منسوب بجد. (منتهی الارب ). رجوع به ابوعبید ج...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ثعلبة. بطنی است از کنانة از عدنانیة و آنان بنوعامربن ثعلبةبن حارث بن مالک بن کنانةبن خُزیمة معدبن عدنان بودند. (از ...
عامر.[ م ِ ] (اِخ ) ابن حارثةبن الغطریف الازدی ... ملقب به ماء السماء بوده . از یمن مهاجرت کرد و در بادیة الشام سکونت گزید و پسران او را بنوم...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن حفص ابوالیقظان ملقب به سحیم . عالم به انساب بود. او راست : اخبار تمیم و کتاب النسب الکبیر. وی به سال 190 هَ . ق...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن حنیفةبن لجیم از بنی بکربن وائل از عدنان . جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن داود از بنی طاهر. امیرعدن و از بقایای بنی طاهر بود که در یمن فرمانروایی داشتند و به سال 945 هَ . ق .بدست سلیمان پاش...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ذَبیان بطنی است از بکربن وائل از عدنانیه و آنان بنوعامربن ذبیان بن کنانةاند. (از معجم قبائل العرب ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ذُهل بن ثعلبة، از بنی بکربن وائل از عدنان . جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).