اجازه ویرایش برای همه اعضا

صرف

نویسه گردانی: ṢRF
(sarf) (در دستور زبان) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ مند mand (پهلوی)، 2ـ پرفاس parfâs (سغدی)*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
صرف و نحو. [ ص َ ف ُ ن َح ْوْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دو علمند از علوم ادبی که در تداول با یکدیگر ذکر می شوند. رجوع به کلمه ٔ صرف و کلمه ٔ ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صرف الحدیث . [ ص َ فُل ْ ح َ ](ع اِ مرکب ) زیادتی در سخن و آراستگی و آرایش آن بزیادت . مأخوذ از صرف الدراهم که زیادت قیمت بعض آن بر بعض ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صرف نظر کردن . [ ص َ ف ِ ن َ ظَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صرف نظر. چشم پوشی . اغماض . تعمیة. غمض عین . رجوع به صرف نظر شود.
صرف همت کردن . [ ص َ ف ِ هَِ م ْ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همت بر کاری گماشتن . صرف وقت کردن در پی کاری . کوشش کردن در چیزی یا در پی چیزی .
صرف بیجاده رنگ . [ ص ِ ف ِ دَ / دِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب زعفرانی باشد. (برهان ) : بیا ساقی آن صرف بیجاده رنگ بمن ده که ...
سرف . [ س َ ](ع مص ) خوردن سرفه برگ درخت را. || پرورش بد کردن مادر بچه را با فزونی شیر. (منتهی الارب ).
سرف . [ س َ رَ ] (ع مص ) خطا کردن . (مصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || فزونی کردن در جاه و در خرج مال . (ناظم ...
سرف . [ س َ رَ / س ُ رُ ] (اِ) درد گلو و سینه که بسبب سرفه کردن بهم رسیده باشد. (برهان ) (شرفنامه ). درد گلو که از کثرت سرفه باشد و سرفیدن م...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.