علم
نویسه گردانی:
ʽLM
علم /'alam/ معنی ۱. رایت؛ پرچم؛ بیرق. ۲. نشان؛ نشانه. ۳. (ادبی) نامی که شخص به آن معروف باشد؛ اسم خاص. ۴. مهتر؛ بزرگتر قوم. ۵. پارچۀ بسته شده بر بالای چوبی که در مراسم عزاداری در جلو دستۀ عزاداران حمل میشود. ۶. [قدیمی] نقشونگار جامه. ⟨ علم به خون تازه (چرب) کردن: عَلَم را به خون دشمن آغشته ساختن در جنگ. ⟨ علم روز: [مجاز] صبح؛ آفتاب. ⟨ علم شدن: (مصدر لازم) [مجاز] مشهور شدن؛ معروف شدن؛ سرشناس شدن: ◻︎ هر که علم شد به سخا و کرم / بند نشاید که نهد بر درم (سعدی: ۱۵۶). ⟨ علم صبح: [مجاز] روشنایی صبح. ⟨ علم کردن: (مصدر متعدی) ۱. راست کردن؛ افراشتن؛ برافراشتن. ۲. [مجاز] ساختن؛ برپا کردن: در آن شهر یک قمارخانه علم کرده بود. ۳. [عامیانه، مجاز] آماده کردن. ۴. [مجاز] تحریک کردن؛ برانگیختن به ویژه بر ضد کسی یا چیزی. ۵. [مجاز] مطرح کردن؛ به وجود آوردن: برای مؤسسه یک نام جدید علم کردهاند. ۶. [مجاز] پهن کردن؛ چیدن: بساطش را علم کرد. فرهنگ فارسی عمید
واژه های همانند
۲۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
عالم ظلمانی .[ ل َ م ِ ظُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اصطلاح اشراقی است و مقابل عالم نورانی است و مراد عالم برازخ و اجسام و ماهیات است . (ش...
عالم مجردات . [ ل َ م ِ م ُ ج َرْ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) عالم عقول و نفوس . رجوع به عالم ملکوت شود.
عالم گیرثانی . [ ل َ رِ] (اِخ ) پادشاه هند عزالدین محمدبن معزالدین بن بهادر شاه که به دستیاری غازی الدین خان بن نظام الملک در 1161 به شاهی ...
الم و اشاره . [ اِ م ُ اِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی ایماء و اشاره : با الم و اشاره به او فهمانید. با الم و اشاره به یکدیگر حالی ک...
زایرجه ٔ عالم . [ ی ِ ج َ / ج ِ ی ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زایجه ٔ کیهان . زایجه ٔ عالم . رجوع به زایجه و زایجه ٔ کیهان شود.
جام عالم بین . [ م ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جام جم . جام جهان نما : باده نوش از جام عالم بین که بر اورنگ جم شاهد مقصود را از رخ نقاب ...
عالم مفارقات . [ ل َ م ِ م ُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالم مجردات . رجوع به اسفار ج 1 ص 74 و مبداء و معاد ص 343 شود.
سید میر محمد امیر عالم خان (۱۹۴۴ - ۱۸۸۰)، آخرین امیر بخارا پیش از چیرگی کامل حکومت اتحاد جماهیر شوروی بر منطقه ماوراءالنهر بود. با وجودی که از سال ۱۸۷...
هژده هزار عالم . [ هَِ دَه ْ هََ / هَِ ل َ] (اِ مرکب ) صاحب بصائر آورده است که در هر ربعی ازارباع عالم از شرقی و غربی و جنوبی و شمالی چهاره...
شاه عالم دوم . [ ل َ م ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) جلال الدین علی جوهر. از سلاطین بابر یا گورکانیان هند بود و در سال 1136 هَ . ق . به دنیا آمد و در سال ...