نیم
نویسه گردانی:
NYM
نیم. (ن. یَ. م). مخفف نیستم. دُشمَن به قَصد حافظ اَگَر دَم زند چه باک مِنَّت خُدای را که نیم شَرمسارِ دوست حافظ.
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
نیم ترک . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کلاه خود. کلاهی آهنی که در روزهای جنگ بر سر گذارند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || نوعی خیمه ٔ کوچک ...
نیم ترک . [ ت َرَ ] (اِ مرکب ) نیم ترنگ . آواز پست . (ناظم الاطباء).
نیم پری . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) نیم پر بودن . در ظرفی تانیمه چیزی بودن . || (اصطلاح نجوم ) نصف الامتلاء. وقتی که ماه در تربیع باشد و آن در ش...
نیم پول .(اِ مرکب ) جندک . هشتادیک قران . (یادداشت مؤلف ). واحد وجه و مسکوکی در ایران عهد قاجار. نصف یک پول . هرپول معادل چهار جندک بود. (ا...
نیم بند. [ ب َ ] (ن مف مرکب ) مایعی که بر اثر حرارت کم هنوز منعقد و بسته و سفت نشده باشد مانند تخم مرغ نیم بند و همچنین مایعی که بر اثربرود...
نیم بها. [ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نصفه قیمت . به قیمتی معادل نصف قیمت واقعی . ثمن بخس . رجوع به نیمه بها شود.
نیم بهر. [ ب َ ] (اِ مرکب ) یکی از قسمت های بروج نظیر هفت بهر و دوازده بهر در نجوم . (از مقدمه ٔ التفهیم ). نیز رجوع به نیم بهره شود.
نیم بیت . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مصراع . یک لنگه از دو لنگه بیت شعر. رجوع به مصراع شود.
نیم پخت . [ پ ُ ](ن مف مرکب ) نیم پخته . نیم پز. رجوع به نیم پخته شود.- نیم پخت شدن ؛به کمال نرسیدن : راست کاران بلندنام شوندکجروان نیم پ...
نیم برش . [ ب ِ رِ ] ۞ (ص مرکب ) نیم برشت . (آنندراج ).