افتادن
نویسه گردانی:
ʼFTADN
افتادن /'oftādan/ معنی ۱. از بالا به پایین افتادن؛ سقوط کردن؛ فرود آمدن. ۲. [عامیانه، مجاز] بیاستفاده در جایی رها شدن. ۳. [عامیانه، مجاز] بستری یا زمینگیر شدن. ۴. وقوع حادثهای بهصورت ناگهانی. ۵. در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن. ۶. [عامیانه، مجاز] سقط شدن جنین. ۷. [قدیمی] تابیدن. ۸. [عامیانه، مجاز] حذف شدن یا نادیده گرفته شدن بهصورت سهوی. ۹. [عامیانه، مجاز] مهمان شدن معمولاً بدون دعوت. ۱۰. مصادف شدن. ۱۱. [عامیانه] رد شدن؛ مردود شدن. ۱۲. [عامیانه] با کسی همصحبت شدن و معاشرت کردن. ۱۳. [عامیانه، مجاز] از دست دادن مقاومت. ۱۴. [عامیانه] فهمیده شدن. ۱۵. حمله کردن. ۱۶. [عامیانه] انجام کاری بهصورت عادت. ۱۷. [قدیمی] شدن. ۱۸. [قدیمی] عارض شدن. ۱۹. [قدیمی] واقع شدن. فرهنگ فارسی عمید
واژه های همانند
۱۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
دشوار افتادن . [ دُش ْ اُ دَ] (مص مرکب ) دشوار آمدن . رجوع به دشوار آمدن شود.- امثال :هر که آسان گیرد دشوار افتد . (امثال و حکم ).
درهم افتادن . [ دَ هََ اُ دَ ] (مص مرکب ) در هرج و مرج افتادن و پریشان شدن . (از ناظم الاطباء). || با هم درگیر شدن . در نبرد شدن : طوسیان ...
رعشه افتادن . [ رَ ش َ / ش ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) لرزه دست دادن . لرزش دست دادن . لرزه عارض شدن . لرزه افتادن بر : همچنان غافل از مرگم گرچه...
رخنه افتادن . [ رَ ن َ/ ن ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) سوراخ گشتن . سوراخ شدن . درزپیدا شدن . شکاف خوردن . شکاف برداشتن : در گیلان و بعضی مواضع دیگر...
رجوع افتادن . [ رُ اُ دَ ] (مص مرکب ) سر و کار پیدا کردن . حاجت افتادن : شریف را به خسیسان رجوع می افتدکه برگ کاه بود داروی پریدن چشم .صائ...
دیدار افتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) نظر و رای حاصل شدن . || ملاقات دست دادن . || مشاهده شدن : اگر دستوری باشد بنده بمقدار دانش خویش و ...
گریه افتادن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه یا به گریه افتادن . شروع به گریه کردن . گریستن .
فراغ افتادن . [ ف َ اُ دَ ] (مص مرکب ) رها شدن . رهیدن . آسوده شدن : چون از ذکر انساب و تواریخ فرس فراغ افتاد... (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). رجوع ...
فریادافتادن . [ ف َرْ اُ دَ ] (مص مرکب ) سر و صدا پیچیدن . فریاد برخاستن . رجوع به فریاد اوفتادن شود.
قبول افتادن . [ ق َ اُ دَ ] (مص مرکب ) مطبوع و پسندیده شدن . مقبول واقع شدن . (ناظم الاطباء) : صالح و طالح متاع خویش نمودندتا چه قبول افتد...