سابقه
نویسه گردانی:
SABQH
سابقه /sābeqe/ معنی = سابق سابق . [ ب ِ ] (ع ص )پیش . پیشین . پیشینه . قبل . قبلی . گذشته . درگذشته . اوّل . مقدّم . جلو. ضدّ لاحق . ج ، سابقون ، سابقین ، سبّاق : همی گوید بوالفضل ... هر چند این فصل از تاریخ مسبوق است بر آنچه بگذشت در ذکر لیکن در رتبه سابق است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 89). هر روز او را شأنی است غیر شأن سابق ولاحق . (تاریخ بیهقی ص 310). همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق چنان چون بر عدد واحد، و یا بر کل خود اجزا. ناصرخسرو. مترادف و متضاد ۱. پرونده، پیشینه ۲. تاریخ، تاریخچه ۳. زمینه ۴. دیرینگی، قدم، قدمت ۵. عنایت الهی ۶. تقدیر ۷. آشنایی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سابغة. [ ب ِ غ َ ] (ع ص ) تأنیث سابغ. رجوع به سابغ شود. || زره فراخ . (صحاح ) (منتهی الارب ) (ترجمه ٔ صحاح ). زره تمام . (ترجمان القرآن ) :...