اجازه ویرایش برای همه اعضا

سوخته

نویسه گردانی: SWḴTH
سوخته /suxte/ ۱. چیزی که آتش در آن افتاده؛ آتش‌گرفته. ۲. [مجاز] محنت‌کشیده و آزاردیده. ۳. (اسم، صفت) [مجاز] کسی که عشق و سوزی داشته باشد. ۴. (اسم) جسمی سیاه‌رنگ که از دود تریاک در حقۀ وافور جمع می‌شود وبعد آن‌را تبدیل به شیره می‌کنند. ۵. (اسم) [قدیمی] از گنج‌های خسروپرویز: ◻︎ دگر گنج کش خواندی سوخته / کزآن گنج بُود کشور افروخته (فردوسی: ۸/۲۹۷). ۶. [مجاز] پررنگ؛ تیره. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. آتش گرفته، خاکسترشده ۲. گداخته ۳. محترق ۴. بربادرفته ۵. باخته، ناکام ۶. محنت کشیده، زجرکشیده ۷. شیفته، شیدا، عاشق ۸. سوخته جان، سوخت هدل ۹. عطش زده، خشک، بی آب (زمین و... ) ۱۰. شیره، شیره تریاک، جرم تریاک ۱۱. آفتابزده، تیره
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
پدر سوخته: کسی (پدری) که سوخته شده باشد، ولی این سوختگی از آتش یا گرما نیست، بلکه سوخته (باخته یا بازنده) در یک بازی یا یک مبارزه ورزشی مانند کشتی است...
دشت وسیعی است بر فراز کوهی از سلسله جبال زاگرس که در شرق روستای خیرک از توابع شهرستان دشتستان واقع است. قشلاق و محل اتراق و چرای دامهای عشایر است.
سوخته زار. [ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول . دارای 150تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و شغل ا...
عود سوخته . [ دِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عودی که سوخته باشد، و ظاهراً آن را برای سپید کردن دندان بکار میبردند : مشرق به عود سوخته...
سوخته بال . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) بال و پر ریخته : با بلبلان سوخته بال ضمیر من پیغام آن دو طوطی شکرفشان بگوی .سعدی .
سوخته بید. [ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) زغال بید که در پالودن بکار بوده : سوخته بید و باده بین رومی و هندویی بهم عشرت زنگیانه را برگ و نوای تا...
دست سوخته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) سوخته دست . آسیب به دست رسیده . رنج سوختن دست کشیده : ما را چو دست سوخته میداشتی بعدل در پای ظلم ...
دل سوخته . [ دِ ل ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دل ستمدیده . دل غم دیده : سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس اندوه دل سوخته دلسوخته د...
بنه سوخته . [ ب ُ ن َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهریاری بخش رامهرمز است که در شهرستان اهواز واقع شده است . دارای 200 تن سکنه است . (از فره...
بید سوخته . [ دِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زغال درخت بید که آنرا برای تصفیه ٔ شراب بکار برند : زان می گلگون که بید سوخته پروردبوی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.