چه
نویسه گردانی:
CH
چه /če/ ۱. چه چیز؟. ۲. (قید) چگونه؛ از کجا. ۳. (صفت) کدام. ۴. (صفت) برای ابراز شگفتی و تعجب به کار میرود: چه عجب!، چه بد!. ۵. (حرف ربط، قید) زیرا؛ به علت آنکه. ۶. (قید) [قدیمی] چرا؟؛ به چه دلیل؟. فرهنگ فارسی عمید
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
چه قدر. [ چ ِ ق َ ] (ق مرکب ) چقدر. چه اندازه . چه مقدار. و گاه بضرورت شعری دال ساکن را متحرک سازند چنانکه در بیت ذیل از صائب : شمع بالی...
چه قسم . [ چ ِ ق ِ ] (ادات استفهام ) (مرکب از «چه » ادات استفهام + «قسم »). به چه کیفیت ؟ چگونه ؟ چطور؟
چه چیز. [ چ ِ ] (مرکب از «چه » حرف استفهام + «چیز») کدام چیز. ای شی ٔ: مَهیَم ؛ چه چیز حادث شد ترا. (منتهی الارب ).
گائین چه . [چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. 21 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ بوکان به میان دوآب واقع شده است . ...
چه گونه . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (ادات استفهام ) (مرکب از «چه » استفهام + «گونه »). چه سان ؟. رجوع به چگونه شود.
چه چیزی . [ چ ِ ] (حامص مرکب ) ماهیت . اصل و کنه هر چیز : چنانک اندررسید به چه چیزی روان و تصور کردن وی چنانک گردیدن به نامردن روان و...
چه کندن . [ چ َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چاه کندن . کندن چاه . حفر چاه . فروبردن چاه در زمین .- چه کندن برای کسی ؛ کنایه است از پاپوش دوخت...
بامبه چه . [ ب َچ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) (صورت دیگری از بامبچه ). ضربه ٔخفیف که با دست گشاده بر تارک سر کسی زنند. بامب کوچک که بر سر کسی زنند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گوساله ، ادرار گوسال را گویند