باد
نویسه گردانی:
BAD
باد. باشَد اَندَر سَرِ ما خیالِ عِشقَت هر روز که باد دَر فُزون باد حافظ شَراب و عِیش نَهان چیست کارِ بیبُنیاد زَدیم بَر صَفِ رِندان و هرچه بادا باد حافظ
واژه های همانند
۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
باد شام یا خاوَرباد[۱] (انگلیسی: Levant) نام بادی است که در غرب مدیترانه و جنوب فرانسه میوزد. خاستگاه این باد مرکز مدیترانه یا پیرامون جزایر بالئاریک...
باد زاد. زاده شده از باد. حاصل باد. مثل خاک زاد که زاده خاک و آب زاد که زاده آب باشد. زاد: زادهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آدمیزاد، پاکزاد، پریز...
باد و دم . [ دُ دَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) غرور و تکبرباشد. (لغت فرس اسدی ). غرور و تکبر و عجب و تجبر و خودستایی و خودنمایی باشد. (برهان ) (آنندر...
پناه باد. [ پ َ ] (اِ) رجوع به پناه آباد شود.
خوش باد. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) نکو باد. نیکو باد. خوب بادا.
چوره باد. [ چ ُ رَ ] (اِخ ) از قرای زنجان رود زنجان قدیم النسق . محصولش دیمی و آبی . رودخانه ٔ کوچکی از میان قریه جاریست که آب آن از چشمه سا...
باد هرات . [ دِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد شمال را گویند و آن از طرف مشرق است بجانب مغرب برخلاف باد دبور. (برهان ). باد صبا. (ناظم ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هر گونه وسایلی که دارای شکلی "ای رو داینامیکی" باشند.
شاه باد. (اِمرکب ) باد شدید. باد سخت وزنده . طوفان : چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر.محمدقلی (از بهار عجم ).