حول
نویسه گردانی:
ḤWL
حول /haval/ معنی نزدیک بودن سیاهی چشم به سمت بینی؛ لوچ بودن چشم؛ لوچی؛ کجبینی. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. توان، توانایی، قدرت، قوت، نیرو ۲. جودت نظر ۳. اطراف، پیرامون، جهات، گرداگرد
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
به حالتی گفته میشود که کسی در تلاش برای کسب سود زیاد، ناگهان دچار خسران و ضرر شدیدتری میشود