خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان ( rifling) به شیارهای موازی و مارپیچی در داخل لوله برخی تفنگها و دیگر جنگافزارها گفته میشود. وجود خان باعث میشود که گلوله با چرخش حول محور حرکت خود از لوله خارج شود. خان با ایجاد حرکت چرخشی در گلوله باعث پایداری ژیروسکوپی گلوله و افزایش دقت تیراندازی میشود. درگیری خان با نوارهای پیشران پرتابهها باعث چرخش پرتابه میشود.[۱] خان در دو نوع چپ گرد و راست گرد وجود دارد. کار افزودن خان به لوله سلاحها یا دیگر لولهها را «خانکِشی» میگویند https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%86_(%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%AD%D9%87) https://en.wikipedia.org/wiki/Rifling
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
ده خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 60هزارگزی شمال خاوری لنده مرکز دهستان . دا...
دلی خان . [ دَ ] (مغولی ، اِ مرکب ) خان اقیانوس گیر، یا خان جهان گیر. (از سازمان اداری حکومت صفوی چ دبیرسیاقی حاشیه ٔ ص 40).
هفت خان .[ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش اردکان شهرستان شیرازکه 166 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و چغندر است . (از فرهنگ...
ممش خان . [ م َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان خوی با 328 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ممش خان . [ م َ م ِ ] (اِخ ) (... کرد خبوشانی ) از امرای خراسان و در زمان شاهرخ میرزای افشار حاکم مشهد بود. (از مجمل التواریخ گلستانه حواشی صص...
قای خان . (اِخ ) پسر گون خان پسر اغزخان پسر قراخان اولین خان مشرق است . در زمان پادشاهی خاندان سیمجور آنها بسرزمین کنونی کوچانده شدند. (ترجم...
قره خان . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره ا...
کپک خان . [ ک ُ ] (اِخ ) پسر دواخان و برادر ایسبوقاخان از خانان مغول بود که پس از ایسبوقاخان به سلطنت رسید و در سال 721 هَ . ق . به مرض گن...
کله خان . [ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان پایین است که در شهرستان نهاوند واقع است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کوچ خان . (اِخ ) نام یکی از چهار پسر منسیک جد مغولان . (تاریخ گزیده چ لیدن ص 558). رجوع به همان مأخذ شود.