شداد
نویسه گردانی:
ŠDʼD
شداد /šedād/ ۱. دشواریها. ۲. محکم؛ استوار. ۳. = شدید ۴. (اسم) [قدیمی] پهلوانان. فرهنگ فارسی عمید
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بهشت شداد. [ ب ِ هَِ ت ِ ش َدْ دا ] (اِخ ) رجوع به ارم شود.
غلاظ و شداد. [ غ ِ ظُ ش ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) به معنی غلاظ شداد است . رجوع به غلاظ شداد شود.- قسمهای غلاظ و شداد ؛ سوگندهای سخت و استوا...
قاضی ابن شداد. [ اِ ن ُ ش َدْ دا ] (اِخ ) یوسف بن رافع. رجوع به ابن شداد بهاءالدین شود.