اجازه ویرایش برای همه اعضا

بودن

نویسه گردانی: BWDN
بودن /budan/ معنی ۱. برای نسبت دادن چیزی به چیز دیگر به کار می‌رود: دریا طوفانی بود. ۲. وجود داشتن؛ هستی داشتن: در خانه‌اش یک سگ بود. ۳. توقف کردن؛ ماندن؛ اقامت کردن: مدتی کنار دریا بود. ۴. در ترکیب با صفت مفعولی فعل ماضی بعید یا ابعد می‌سازد: گفته بودم، گفته بوده‌ام. ۵. باقی بودن؛ زنده ماندن. ۶. [قدیمی] گذشتن زمان؛ سپری شدن. ۷. [قدیمی] اتفاق افتادن؛ روی دادن. ۸. [قدیمی] فرا رسیدن؛ شدن. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. وجود داشتن، هستن ≠ عدم، نبودن ۲. حاضر بودن ≠ غایب بودن ۳. درحیات بودن، زنده بودن ≠ مردن ۴. زندگی کردن، زیستن ۵. اقامت داشتن، سکونت داشتن ۶. وجود، هستی ≠ عدم ۷. فرا رسیدن ۸. شدن فعل بن گذشته: بود بن حال: باش دیکشنری انگلیسی ترکی عربی ance _, ation _, be, being, dom _, ery _, exist, existence, hood _, make, ment _, ness _, occur, presence, present, tion _, tude _
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
لازم بودن . [ زِ دَ ] (مص مرکب ) بایسته و ضرور بودن . رجوع به کلمه ٔ لازم شود.
ناجور بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) عدم تناسب . نامتناسبی . ناهماهنگی . ناسازگاری . || نامناسبی . نابابی .
ناسزا بودن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) سزا نبودن . سزاوار نبودن . ناروا بودن . روا نبودن . جایز نبودن : به دادار گفت ای جهاندار راست پرستش به جز مر...
نسخه بودن . [ ن ُ خ َ / خ ِ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، خیلی زیرک و فریب دهنده بودن . (فرهنگ نظام ).
نشان بودن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) انگشت نما بودن . (یادداشت مؤلف ).- نشان بودن به ... ؛ بدان صفت نام بردار و عَلَم بودن : صد از نامداران و...
خالی بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) تهی بودن ۞ : ز درویش خالی نبودی درش . سعدی (بوستان ).- جای فلان خالی بودن . ۞ رجوع شود به جای فلان خ...
چیره بودن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) مسلط بودن . فایق بودن . توانا و قادر بودن . توانائی داشتن : بلاغت نگه داشتندی و خطکسی کو بدی چیره بر ی...
حاوی بودن . [ دَ ](مص مرکب ) مشتمل بودن . گنجیده بودن . در بر داشتن .
حرام بودن . [ ح َ دَ ] (مص مرکب ) ممنوع بودن . محظور بودن . محرم بودن . منهی عنه بودن : راست خواهی نظر حرام بودبرچنین روی و باز بر دگری . س...
جاوید بودن . [ دَ ] (مص مرکب )دائمی بودن . همیشگی بودن . ابدی . سرمدی : که جاوید بادا خردمند مردهمیشه بکام و دلش کار کرد. فردوسی .رجوع به جا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۷ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.