مار
نویسه گردانی:
MAR
مار /mār/ معنی ۱. (زیستشناسی) خزندهای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دستوپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد. ۲. (نجوم) از صورتهای فلکی در نیمکرۀ [جنوبی]/شجاع. در عربی حیة الماء یا ثعبان البحر با الشجاع الصغیر (لاتین: Hydrus)؛(انگالسی The Water Snake) . ⟨ مار خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] رنج و سختی بردن؛ غصه خوردن: ◻︎ لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار میخوری (سلمان ساوجی: لغتنامه: مار خوردن). ⟨ مار زنگی: (زیستشناسی) نوعی مار زهردار و زردرنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا میشود. در انتهای دم او حلقههای شاخی وجود دارد که وقتی روی زمین میخزد مانند زنگوله صدا میکند. ⟨ مار عینکی: (زیستشناسی) [قدیمی] = ⟨ مار کبرا ⟨ مار کبرا: (زیستشناسی) نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد میکند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا میشود. ⟨ مار صلیب: (زیستشناسی) [قدیمی] = ⟨ مار کبرا ⟨ مار گرزه: (زیستشناسی) = گَرزه فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. اژدر، اژدها، افعی، ثعبان، دیومار، حیه ۲. مادر ≠ عقرب ۳. پدر دیکشنری انگلیسی ترکی عربی serpent, snake The Water Snake
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
مار خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از رنج و سختی بردن و غم و اندوه خوردن باشد. (برهان ). کنایه از غم و غصه خوردن و رنج و سخ...
مار یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) رئیس صنف یعقوبیه از نصاری . (مفاتیح العلوم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام شخصی است که مجتهد و صاحب مذهب ترسا...
مار زیتون . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) قسمی زیتون که رنگ اصلی زیتونی دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوعی زیتون تیره رنگ که اهلیلجی و خوش...
مار نیرنگ . [ رِ ن َ / ن ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماری که از افسون ساخته شده چون مار ساحران فرعون . (حاشیه ٔ هفت پیکر نظامی چ وحید ص ...
گرزه مار. [ گ َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) مار زهردار بود : چه کردی زبان بر بدی کامکارچه در آستین داشتی گرزه مار. سنایی .ز من بگذر که من خود گرز...
گونده مار. [ گُن ْ دِ ] (اِخ ) ۞ پسر گونده بو که شیلدبر ۞ و کلوتر او را در اوتون مغلوب ساختند.
مار بوردن. (مازنی )، مصدر فعل فرورفتن.
مار مَ لُ و کَ ک. سوسمار به گویش کازرونی(ع.ش)
مار قیامت و رستاخیز است. ماری است که در جهنم به سر می برد تا به فرمان خدای تعالی گناهکاران را عذاب دهد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.