کند
نویسه گردانی:
KND
کند (کُ) (ص .) 1 - مقابلِ تیز و تند. 2 - کودن و نادان . 3 - دلیر و پهلوان. فرهنگ فارسی معین. ////////////////////////////////////////////////////////// وِرا کُندرو خواندندی بنام به کُندی زدی پیش بیداد گام /////////////////////////////////////////////////////// حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی.
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قزل کند. [ ق ِ زِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 27500 گزی شمال باختری سلماس و 6 هزارگزی شمال راه ارابه ...
قزل کند. [ ق ِ زِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیلتان شهرستان بیجار واقع در 25 هزارگزی جنوب باختر حسن آبادسوگند و 7 هزارگزی بهرام گنبد. موقع جغرا...
باش کند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو که در 16 هزار و پانصدگزی شمال باختری ماکو و 4 هزارگزی خاور ...
باش کند. [ ک َ ] (اِخ ) نام رودخانه ٔ نزدیک دهی بهمین نام در دهستان گورائیم اردبیل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
بیخ کند. [ ک َ ] (ن مف مرکب ) کنده شده از بیخ : ای ز تو در باغ فضل سرو هنر سرفرازوز تو شده بخل و جهل سرزده و بیخ کند.سوزنی .- بیخ کند کردن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تازه کند. [ زَ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان طارم علیای بخش سیردان شهرستان زنجان است که در 92هزارگزی شمال باختری سیردان و 9هزارگزی راه ع...
تازه کند. [ زَ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان است که در 66هزارگزی شمال باختری زنجان ، کنار راه تبریز واقعاست...
تازه کند. [ زَ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ایجرود بخش مرکزی شهرستان زنجان است که در 46هزارگزی جنوب باختری زنجان و یک هزارگزی راه عمومی ...
تازه کند. [ زَ ک َ ](اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه است که در 85هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 500گزی جنوب شوسه ٔ مراغه ب...