پروانه
نویسه گردانی:
PRWʼNH
پروانه /parvāne/ معنی ۱. (زیستشناسی) حشرهای با بالهای نازک رنگین که روی گلها و گیاهان مینشیند و شیرۀ آنها را میمکد؛ شاهپرک؛ پروانۀ روز. ۲. آلتی پرهدار که دور خود بچرخد: پروانهٴ هواپیما. ۳. اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود؛ اجازهنامه؛ لیسانس. ۴. حکم؛ فرمان. ۵. اذن؛ اجازه؛ جواز: ◻︎ روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم / پروانه را چه حاجت «پروانهٴ» دخول (سعدی۲: ۴۷۹). ۶. ‹پروانک، فرانک› (زیستشناسی) جانوری درنده شبیه شغال؛ سیاهگوش؛ چاوش: ◻︎ پروانهوار بر پی شیران نهند پی / گر باید از کَفَلگه گوران کبابشان (خاقانی: ۳۳۰). ۷. (زیستشناسی) حشرۀ بالدار کوچکی که شبها گرد چراغ یا شمع میگردد و گاه در شعلۀ شمع میسوزد؛ پروانۀ شب: ◻︎ دیدی که خون ناحق پروانه شمع را / چندان امان نداد که شب را سحر کند (حکیم شفائی: لغتنامه: پروانه). ۸. (موسیقی) گوشهای در دستگاههای ماهور، همایون، و راستپنجگاه. ⟨ پروانهٴ اتومبیل: ابزاری پرهدار در خودرو که جلو موتور و پشت رادیاتور قرار دارد و بهوسیلۀ تسمه میچرخد و آب داخل رادیاتور را سرد میکند. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. اجازه، پته، جواز، حکم، فرمان، گواهی، مجوز ۲. پره، ملخ ۳. شبپره دیکشنری انگلیسی ترکی عربی certificate, license, pass, permission, permit,
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دیزج پروانه . [ زَ پ َرْ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه با 496 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
اقدس خاوری (۱۳۰۸ – ۱۵ آبان ۱۳۸۷) با نام هنری خاطره پروانه، خواننده و ردیفدان موسیقی سنتی ایرانی بود. زندگی [ویرایش] اقدس خاوری که او را با نام هنری «...
سکینه کبودرآهنگی (۱۱ اسفند ۱۳۲۳ – ۶ آذر ۱۴۰۲)[۳] که با نام هنری پروانه معصومی شناخته میشد، بازیگر اهل ایران بود. او تحصیلاتش را در دانشکدهٔ زبانهای ...
پروانه معصومی با نام پیشین سکینه کبودرآهنگی (زاده ۱۳۲۳ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران است.
او تحصیلاتش را در دانشکده زبانهای خارجی دا...
معین الدین پروانه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) رجوع به پروانه شود.
حسام الدین پروانه چی . [ ح ُ مُدْ دی ن ِ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) ملقب به مبارکشاه . سفیر شاهرخ بن تیمور گورکان بنزد دربار سلطان چقماق فرمانروای...
=== عنوان خود را اینجا وارد کنید... آذر