اجازه ویرایش برای همه اعضا

رود

نویسه گردانی: RWD
رود /rud/ معنی نهر بسیاربزرگی که به دریا می‌ریزد؛ شط. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر ۲. جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک ۳. ساز دیکشنری انگلیسی ترکی عربی flow, river, watercourse
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
رود. (اِ) رودخانه ٔ عظیم و سیال . (برهان قاطع) ۞ . رودخانه یعنی آب عظیم . (آنندراج ). نهری که عظیم و جاری باشد. (غیاث اللغات ). رودخانه . (...
رود. (پسوند) جزء ترکیبی برخی از ترکیبات بمعانی مختلف رود است ، نظیر: اچه رود. ارده رود. ازرود. ازن رود. اسپه رود. استانک رود. اسفی رود. الم رود. ا...
رود. (ص ) لوت . عریان . روت . لخت . (یادداشت مؤلف ) : گر باغ بماند ساده بی گل ور شاخ بماند رود بی برملک ملک ارسلان جهان راچون باغ بهشت کرد...
رود. [ رَ ] (ع مص ) جستن . (منتهی الارب ). طلب کردن . (از اقرب الموارد). ریاد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آب و علف جستن . (منتهی الا...
رود. [ رَ ] (ع ص ) ریح رود؛ باد نرم . (منتهی الارب ). باد نرم وزش . (از اقرب الموارد).
رود. (ع مص ) به جنبش درآمدن و نسیم وار وزیدن باد. (از معجم متن اللغة). رَود. رَوَدان .(معجم متن اللغة). رجوع به رَود و رودان شود. || (حا...
رود. (اِ)به یونانی ورد است . (فهرست مخزن الادویه ). گل سرخ .
رود. (اِخ ) ۞ فرانسوا.... (1855-1784م .) از مجسمه سازان معروف فرانسه بود. وی در دیژن ۞ متولد شد و در پاریس دیده از جهان فروبست . مجسمه های...
رود. (اِخ ) دهی است از دهستان مازول بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 12هزارگزی شمال نیشابور. منطقه ٔ کوهستانی است و هوایی معتدل دارد. سک...
رود. (اِخ ) قصبه ای در خراسان . صاحب شدالازار آرد: در خراسان دو جا بنام سنگان مشهور است اول قریه ٔ سنگان که در نزدیکی قصبه ٔ رود حاکم نشین ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲۵ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.