اجازه ویرایش برای همه اعضا

افسرده

نویسه گردانی: ʼFSRDH
این واژه از سه بخش ساخته شده است: اف که در پهلوی به معنی رسیدن یا چیره شدن است + سُر که در سنسکریت sol به معنی سرد شدن یا یخ زدن بوده + ده. یعنی سرما بر او چیره شده یا یخ زده. فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
افسرده کالبد. [ اَ س ُ دَ / دِ ب َ / ب ُ ] (ص مرکب ) عاشق . (آنندراج ). || آنکه تنش سرد و منجمد باشد.
افسرده پستان . [ اَ س ُ دَ / دِ پ ِ ] (ص مرکب ) فسرده پستان . زن نازا و عقیم . کنایه از عقیم و زن پیر که از زادن بازمانده باشد. (آنندراج ). فس...
چراغ افسرده . [ چ َ / چ ِ غ ِ اَ س ُ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) چراغ مرده . چراغ کشته . چراغ خاموش . چراغ بسمل . (آنندراج ). رجوع به چرا...
تب افسرده شدن . [ ت َ اَ س ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افسرده شدن تب ، کنایه از کم شدن تب . (بهار عجم ). فرونشستن تب . (ناظم الاطباء). دور...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.