وجود
نویسه گردانی:
WJWD
وجودvojud معنی ۱. یافتن؛ دریافتن. ۲. [مقابلِ عدم] هستی. ۳. (اسم) جسم و بدن. ۴. کائنات؛ عالم هستی. ۵. شخص؛ فرد. ⟨ وجود ذهنی: [مقابلِ وجود عینی] وجود شیء در ذهن. مترادف ۱. بود، هستی ۲. نفس، هویت ۳. عرضه، کارآیی، لیاقت ≠ عدم، فنا، نابودی، نیستی، نیست برابر پارسی هستی، فرتاش
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
وحدت وجود به همراه وحدت شهود دو اصطلاح فنی در صوفیگری اسلامی میباشند.[۱] در طول تاریخ تفاسیر متفاوتی از وحدت وجود توسط طرفداران، مخالفین آن و اخیراً ...
همتای پارسی این دو واژه ی این است: ایرمانی زانسِه (پهلوی: ارمانیه ermānih یعنی وحدت و اوستایی زانسه یعنی وجود)*** فانکو آدینات 09163657861
وحدت وجود. [ وَ دَ ت ِ وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) موجودات را همه یک وجود حق سبحانه و تعالی دانستن و وجود ماسوی را محض اع...
وجود واژه ای عربی است و پارسی جایگزین این عبارت اینهاست: اوا این ávâ-ïn (پازند)، یدوا yadvâ، یاوت yâvat (سنسکریت)**** فانکو آدینات 09163657861
وجود واژه ای عربی است و پارسی نیماب (= ترکیب): با وجود این، این واژه هاست:
یَدوا yadvã، یاوَت (سنسکریت)
وجود واژه ای عربی است و پارسی نیماب (= ترکیب): با وجود این، این واژه هاست:
یَدوا yadvã، یاوَت (سنسکریت)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.