کس
نویسه گردانی:
KS
kos این واژه در سنسکریت kosala و به معنی شکاف بوده که در پارسی دو واژه از آن ساخته شده است: 1ـ کس. 2ـ گسل. که هر دو به معنی شکاف است. (فرهنگ سنسکریت انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964). فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
کس نزان . [ ک َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیوان دره ٔ شهرستان سنندج . کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
شفته کس. ("ش" با آوای زیر، "ف" با آوای زیر، "ک" با آوای زیر)، (ا)، (زبان مازنی)، کس خل.
مهره ای است که گویا از بقایای جانوران دریا گرفته و نرم تنان بدست آید و آن را درجزء نظر قربانی برای جلوگیری از چشم زدن به کودکان می آویزند. (لغات عامیا...
کس گفتن همان کس شعر گفتن است که از اواخر دهه 70 شمسی به اصطلاحات عامیانه راه پیدا کرد و در کل به معنی یاوه سرایی و سخنان مهمل و بیهوده گفتن است. همچنی...
عشق بازی زن با مرد به گونه ای که به آن مرد اجازه دهد کیرش را داخل کس وی کند٠ همخوابگی زن با مرد به گویش عامیانه٠
کُس کردن. (کُس + کردن) اصطلاحی است عامیانه و بسیار تحقیر آمیز، با تداول زیاد در گفتگوهای جنسی مابین جوانان، بمعنی جماع کردن یک مرد با یک زن از راه محب...
کس خرنه . ( فارسی )، بی عرضه، پخمه، احمق، کسی که از فرط بی عرضگی در کس خر می نهد.
توجه: کسقرنه (کُسْقَرنِه درست است)
قرن بر وزن وزن، از بیماری...
کسی که مادربزرگش جنده است.
کس بی مو کنایه از امری غیر معمول و غیر طبیعی است.
در فرهنگ عامیانه و در میان افرادی که عفت در کلام ندارند استفاده میگردد به صورت
ایراد کس بی مو گر...
کس کابوس [ ک ُ ]
رویای غیر صادقه، خواب آشفته و مالیخولیایی که تعبیر در آن نیست.